استان آذربایجان شرقی گوشه‌ای از خاك ایران است كه تمدن و فرهنگ آن قدمتی هزاران ساله دارد. موقعیت جغرافیایی خاص استان و منابع انسانی و طبیعی‌اش باعث شده تا تاریخ پر ماجرائی را پشت سر بگذارد و همواره از میان تمام بلایای طبیعی و جنگ ها و كشتارها سربلند و سرافراز بیرون بیاید. مردم استان در سخت كوشی شهره خاص و عام بودند و از دیر باز در عرصه كار و فعالیت تولیدی جامعه نقش مؤثری داشته اند. تبریز مركز استان هنوز هم از مهمترین قطبهای صنعتی ایران بشمار می آید. در میان تمام صنایع استان، صنایع دستی جایگاه ممتاز و والایی دارد.صنایعی كه در دنیای امروز در هجوم تكنولوژی ماشین در عصر كامپیوتر همچنان ساده و بی ادعا به حیات خود ادامه میدهند،و نمایشگر روح خلاق و پر احساس انسان هنرمند و شكل ساده و انتزاعی صنایع پیچیده امروزی اند.

صنایع دستی یادگار ذكاوت نیاكان ما هستند. تاریخ دقیق هر كدام از صنایع دستی معلوم نیست، اما آنچه مسلم است بشر از ابتدا برای رفع حوایج روزمره خود با دستان مبتكرش اقدام به تولید این محصولات نموده و در طول تاریخ آنرا به چنان درجه‌ای از زیبایی و پایه‌ای از ذوق رسانده كه از شكل صنعت صرف خارج شده و جنبه هنری بخود گرفته است.

صنایع دستی كالاهای هنری هستند كه علاوه بر جنبه كاربردی و تزئینی شان روح انسانی و خلوص و پاكی اندیشه انتزاعی هنرمندان سنتی كار را متجلی می سازند. در جهان امروز كه تمدن ماشینیزم حتی در دورترین روستاها در حال گسترش است،

صنایع دستی همچون پلی ارتباط دهنده انسان با سادگی،صفا و صمیمیت زندگی گذشته اوست، گذشته‌ای كه امروزه جز خاطره‌ای گنگ و حسرت رجعت به آن در اذهان باقی نمانده است.

استان آذربایجان شرقی در میان سایر استانها سهم بالایی از تولید صنایع دستی را بخود اختصاص داده است. فرشبافی، گلیم بافی و انواع دیگر صنایع دستی در این استان وجود داشته وامروزه نیز سهم مهمی از ارزآوری استان را بر عهده دارند، كه این امر در كنار منابع طبیعی، مناظر بكر، زیبا و دلفریب استان و نیز آثار باستانی و تاریخی استان ومهمان نوازی خاص آذربایجانیها می تواند نقش مهمی در جذب گردشگر به این استان را بر عهده بگیرد.

تولید فراورده های دست در این استان بیشتر جنبه خود مصرفی دارد،و زنان روستایی در سراسر سال اوقات فراغت خود را صرف تولید محصولات مختلف از جمله فرش، گلیم،ورنی، جاجیم، شال، لیمچه، بزك شتر، خورجین،ظروف سفالی و سرامیك،اقسام سبدحصیری و تركه ای،پارچه های پشمی و ابریشمی و سوزن دوزی و … می پردازند.

 

قالیبافی

در كتب قدیم ،آذربایجان را از قرن سوم هجری از بزرگ ترین مراكز قالی و زیلو بافی ایران ذكر كرده اند. این صنعت همواره در تبریز در حال توسعه و ترقی بوده چنان كه غازان خان مسجد و شبستان گنبد خود در شام غازان تبریز را با قالیهای زیبای آن شهر فرش كرده است. در عصر تیموری هنر قالیبافی در تبریز پیشرفت چشمگیری كرد. از بهترین نقشهای آن، قالیجه اسلیمی بود كه به مناسبت نزدیكی آذربایجان به اروپا صادر می شد.

در زمان شاهان صفوی، هنر قالیبافی به اوج شكوه خود رسید. شاه طهماسب صفوی كه در ابتدا پایتختش شهر تبریز بود به این صنعت توجه خاصی داشت تا به حدی كه نقشه یكی از قالیهای نفیس را خود او طرح كرده است.

در عصر قاجاریه نیز هنر قالیبافی در آذر بایجان رواج داشت از جمله آنها قالیهای بافت تبریز است كه زینت بخش موزه های اروپایی است.

بعد از حكومت قاجار، شهر تبریز یكی از مراكز تولید عمده و مهم فرش ایران شده و نقشه های جالب و بسیار قدیمی و تاریخی بر روی قالیهای گرانبها پیاده گردید.

با تاسیس شركت سهامی فرش ایران و نظارت دولت بر این صنعت و تشویق صادرات و بازاریابی در كشورزهای مختلف جهان فرش تبریز به نهایت و رونق خود رسید و بر تعداد كارگاههای قالیبافی، رنگرزی،نخریسی و بر میزان بازارها، تیمچه ها و كاروانسراها در این شهر افزوده شد به طوری كه بازار تاریخی تبریز انبار بزرگ مواد اولیه فرش آذربایجان گردید و بزر گترین معاملات فرش در تبریز صورت می گرفت.

علاوه بر تبریز، در دیگر شهرهای آذربایجان و روستاها و بخشهای آن نیز كارگاههای متعدد صننعتی و كارگاهی دایر شدكه اغلب تولیداتشان را به نام قالی تبریز به فروش می رسانند.

در حومه تبریز نیز به خصوص در روستاهای آن هنر قالیبافی رواج بسیار داشته و دارد، مخصوصاً در بخش هریس و محال بدوستان و تمام روستاهای تابعه شهرستان اهر و ارسباران و بستان آباد و سراب، قالیبافی بزرگ ترین منبع درآمد مردم است.

آذربایجان شرقی منطقه ای است كه از دیر بازهنر قالیبافی با زندگی مردم آن عجین شده است. قالیبافی استان از سال 1340 به بعد گسترش بیشتری یافت و علت آن را میتوان از یك طرف معلول توسعه بازارهای خارجی و داخلی و از طرف دیگر فقر روستاییان دانست زیرا تا چند سال پیش كه صنایع كشور در حد امروزی گسترش نیافته بود نیروی انسانی عظیمی برای فرار از بیكاری به صنعت قالیبافی روی آوردند. آذربایجان در پیشرفت فرشبافی در ایران سهم برجسته‌ای دارد و به حق باید گفت كه توسعهصادرات فرش به بازارهای جهانی در یكصد سال اخیر تا حدود زیادی مرهون بافندگان ماهر و همچنین تجار علاقمند آذربایجانی بوده است. چه آنگاه كه عرضه فرش ایران در سالهای قبل از جنگ جهانی اول در بازارهای استانبول متناسب با تقاضای فراوان برای آن بازرگانان نبود، آذربایجانی‌ها در مراكز فرشبافی این استان كارگاههای متعدد قالی بافی ایجاد كرده و در نتیجه موجبات رونق آن را فراهم آوردند.

در آذربایجان بافت فرش از خشن‌ترین تا ظریف‌ترین نوع ممكن آن متغیر است(از 18 گره تا 120 گره در هفت سانتیمتر طول).

روش بافت در آذربایجان بدین سان است كه كارگر بافنده عمل گره زنی را با استفاده از قلاب بر روی چله های بسیار كشیده شده‌ای انجام داده و با كوبیدن مداوم این گره‌ها بوسیله شانه‌های كوچك و كم وزن فشردگی و انسجام لازم را بر روی شبكه تار و پود تامین می كند.

بافنده آذربایجانی بسیار چیره دست و پر كار است. بسته به طرح و نقشه و ظرافت كار روزانه 8 هزار گره می زند. یكی از دلایل این چابكی و زبر دستی استفاده از چاقوی مخصوصی است كه بهنگام بافت از آن استفاده می‌كنند.

پشمهای مورد استفاده در مراكز قالی بافی آذربایجان از گوسفندان ماكو، مغان،اورمیه،خوی، سلماس و یا از منابع خارجی مانند استرالیا تامین میشود كه جنس آنها ضخیم و زبر است.

رنگهای متداول در كارگاههای رنگرزی اغلب در زمینه های قرمز،آبی،زرد،سبز،نارنجی سوخته و یا هر رنگ بازار پسند دیگری میباشدكه اخیراً به دلیل نا مرغوبیت رنگهای شمیایی، بیشتر از رنگهای طبیعی استفاده می‌كنند.

معروف ترین طرح های قدیمی استان طرحهای اژدهایی هستند كه حتی قبل از آنكه این فرشها بافته شوند،كارگاههای درباری تبریز فرشهایی می بافتند كه كلیه نقوش مشرق زمین را در بر داشتند.مهمترین فرشهای اصیل استان آذربایجان شرقی از مناطق اهر،هریس،بخشایش،قراجه،مهربان،شربیان،بستان آباد و تبریز می باشد.

مناطق قالیبافی آذر بایجان را می توان به سه حوزه تقسیم كرد:حوزه قالیبافی تبریز یا شهری باف،حوزه قالیبافی هریس باف و حوزه قالیبافی روستاباف.

 

گلیم بافی

ظریفترین گلیمهای ایرانی را می توان در نوزدهم كه توسط طوایف ترك زبان بافته شده، پیدا كرد. این گلیمها برای مصارف سنتی خانگی در داخل روستاها و نواحی عشایر نشین تولید شده است. استان آذربایجان شرقی نیز به دلیل داشتن گروههای عشایری نیمه چادر نشین انواع گلیمها را در رنگهای قرمز لاكی، قهوه ای و…می بافند.

گلیم بافی هنر بومی است كه در اغلب روستاهای استان رواج دارد.اكثر شاغلین این هنردستی را زنان روستایی و عشایر تشكیل می دهند.در ناحیهاهر گلیم بافی به صورت حرفه اصلی بافندگان در آمده است.حجم تولیدگلیم در اهر بسیار بالاست كه بیشتر جنبهخود مصرفی دارد.

 

خورجین بافی

كیسه های دو لنگه ای كه در فارسی خورجین و در تركی heybe می نامند،از قدیم در این منطقه بافته میشد. خورجین های قالی مانندی كه همراه گلیم برای مصارف روزانه ساخته می شود و انواع مختلف دارد از جمله خورجین های صاف باف برای ذخیرهاشیاء،خورجین های بزرگتر كه اندازهآنها به سه پای مربع می رسد و بر پشت شتر یا الاغ می گذارند. كیسه های جای رختخواب و لباس مانند مفرشهای گهواره مانند اناتولی و كیسه های نمكدان،كه شكل مخصوصی دارد كه گردن بلند و باریك آنرا می توان پیچید و تا كرد تا كیسه بسته شود و محتویات آن را در برابر رطوبت محفوظ دارد.

 

جاجیم بافی

اصطلاح جاجیم واژه ای تركی است به معنی كوچك و خوشایند. بدین جهت مشخصاً جاجیم بافی همان طور كه آثار بجا مانده نیز نشان میدهد از قدیم در آذربایجان رواج داشته است. این فن یك شیوه تزئینی است كه اغلب بر روی یك زمینهبافت ساده متعادل یا بافت پود نما صورت می گیرد.

 

زیلو بافی

زیلو نیز یك واژه تركی بمعنی زنگ كوچك است و سطح فرش بصورت راه راهی بر جسته است كه به موازات تارها جریان می یابد. بطوریكه سطح فرش بوسیلهدو،سه یا پنج تار با پود پوشیده میشود. بافت اریب بسیار پیچیده تر است و تنها با استفاده از یك تار و یك پود مسیر است.

 

سوماك بافی

واژهسوماك از نام شماخی شهر قفقاز گرفته شده. در استان آذربایجان شرقی نیز بافت سوماك در میان عشایر رواج دارد. سوماك بیشتر با بافت پود پیچ انجام می گیرد تا با پود شناور و نیم پیچ پود اضافی مانند آنچه در زیلو یا جاجیم صورت می پذیرد.گلیمهایی كه با شیوه سوماك بافته شده بسیار با دوام و سنگین است و اغلب ظرافتی استادانه دارد.

 

سبدبافی

بوریا بافی یا سبدبافی می‌بایست قدیمی‌ترین صنعت سازنده بوده باشد، یعنی صنعتی كه چیزی را با تركیب مواد می‌سازد. فن بافتن سبد بی گمان بیش از فن بافتن مواد دیگری برای تولید منسوجات و قالی پدید آمده است. هر چند كهن‌ترین اثری كه از حصیر‌بافی در دست داریم، نقشی است از شهداد متعلق به سه هزار وپانصد سال پیش، ودر بین النهرین كهن‌ترین نمونه، متعلق به پنج هزار سال پیش است، حال آنكه قدیمی‌ترین نمونه دستباف به بیش از شش هزار سال پیش تعلق دارد. و در آفریقا نمونه‌های حصیر‌بافی پیش از این تاریخ به دست آمده است و این گواه بر آن است كه حصیر‌بافی و سبد‌بافی، منشأ نه فقط پارچه‌بافی بلكه بزرگترین صنایع سازنده، یعنی سفالگری یا كوزه‌گری است.

در این استان بافت سبد برای حمل نان و میوه رواج دارد. برای بافتن سبد از تركه درختان قره آغاج،سنجد،به،آلبالو،بید استفاده میشود.در مركز استان بیش از 8 كارگاه سبد بافی دایر است هنر حصیر‌بافی و سبد‌بافی در شهر مرند و روستاهای بناب و بهرام و كسكسرای از ساقه گندم سبد های جالبی بافته می شود.

سفالگری و سرامیك سازی

باستان شناسان از آغاز نیمه گذشته تعداد زیادی ظروف سفالی از منطقه وسیع آذربایجان بدست آوردند، كه شیوه و سبك ساختشان تقریباً پیشرفته است.

هنر سفالگری در آذربایجان شرقی سابقه ای طولانی داشته ،اغلب، سفالهای بی لعاب در این استان كار میشده كه هم اكنون به دلیل پیشرفت این هنر سفالینه های لعابدار نیز ساخته می شود.كهن ترین ظروف این استان مربوط به كوزه كنان شبستر است،البته در زنوز مرند سفالهای زیبایی با خاك چینی ساخته می شوند.

اغلب ظروف سفالی استان دارای ضخامت یكنواخت است و دارای گردی كامل و تمام ظروف پیدا شده در دوغ آب خاك رس بسیار نرمی فرو برده شده، كه سطح آنها را صاف كرده و اغلب از ماده رنگی كه از گرد اكسید آهن آبدار و اكسید منگنز بكار می برند.

تمام این پیشرفتهای فنی در مدت كوتاه در این استان به اوج خود رسید و تا كنون نیز به همین نحو باقی مانده است.

محصولات سرامیك استان در چهار كارگاه در بخش زنوز از توابع مرند و دو كارگاه سرامیك سازی در تبریز تولید می‌شود. استادكاران سرامیك سازی زنوز از نوع مرغوب خاك چینی(كائولین)استفاده می كنند. در كوزه كنان شبستر هم هنر سفالكری دارای سابقه ای بس طولانی است و تولیدات سفال آن در سراسر آذربایجان توزیع میگردد. در خود تبریز نیز بیش از 14 كارگاه مشغول به كارند.

رنگرزی

در آذربایجانشرقی رنگرزی از ابتدا كاری دشوار و رازی سر به مهر بوده و در اغلب شهرها این استان به صورت گیاهی انجام می شد.ولی امروز رنگهای طبیعی آماده شده بسیار كم هستند، بلكه بیشتر آنها مواد شمیایی ساخت اروپا هستندو بافندگان نخ مورد نیازشان را از بازار تبریز تهیه می كنند. این گونه رنگها به اندازه عمر یك نسل هم نمی پایند.

رنگرزان در اغلب شهرستانهای استان به كار رنگرزی گیاهی نیز می پردازند كه در مقایسه با قدیم بسیار كاهش یافته،به همین دلیل فرشهای بافته شدهامروزی به دلیل استفاده از رنگهای گیاهی از كیفیت خوبی بر خوردار نیستند.

 

زرگری

هنر جواهر سازی از جمله هنر‌‌های تزئینی است كه در طول تاریخ حیات بشر وجود داشته و به اشكال متنوع و گوناگون جلوه كرده است. هنرمندان جواهر‌ساز همواره با بهره‌گیری از سنگهای معدنی و غیر‌معدنی مانند سنگ شیشه طبیعی، لاجورد، عقیق، زمرد، یاقوت، فیروزه، مروارید و اشیاء دیگری چون انواع صدف، حلزون، استخوان، عاج و فلزاتی همانند مس، مفرغ، طلا و نقره آثار زیبایی را به شكل دستبند، النگو سربند، گوشواره، آویز، سینه‌ریز، بازو‌بند، گردن‌بند، كمر‌بند و غیره خلق كرده‌اند كه امروزه بسیاری از آنها در زمره مواریث فرهنگی و شاهكارهای هنری محسوب می‌شوند. به روایتی انسان عصرحجر ـ كه حدود هشتصد هزار سال از تاریخ زندگی او را در بر می‌گیرد به دلیل تماس با انواع سنگها كه مهمترین ابزار زندگی محسوب می شد. تجارب فراوانی را در زمینه شناخت سنگها به دست آورده است. احتمالاً در این عصر، سنگهایی چون لاجورد، فیروزه، زمرد، یاقوت و عقیق به دلیل زیبایی و سختی توجه او را جلب كرده است. در شوش آثاری از مجسمه های گلین الهه‌های باروری و بركت (نانایا) كه نقوش تزئینی به عنوان زیور آلات در قسمت دست و گردن آنها حك شده به دست آمده است. در هزاره چهارم و سوم پیش از میلاد، شیوه ذوب فلز و استفاده از قالب در ساخت وسایل، از جمله اشیاء زینتی در آسیای جنوب غربی رواج فراوان یافت.

در اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول و همزمان با استقرار جوامع آریایی شمال در نواحی شمال و غرب ایران، هنر جواهر‌سازی و زرگری به طور بی سابقه‌ای شكوفا شد.

هنرمندان این نواحی با بهره‌گیری از تجارب تمدنهای اورارتوئی، بابلی، آشوری ،ایلامی، آثار بی مانند را به وجود آوردند و این مناطق را تبدیل به مركز هنر فلز كاری و زرگری در جهان كردند. آثار زرین و سیمین گنجینه‌های مارلیك، كلار دشت زیویه و اشیاء مفرغی استان نمونه‌های بی‌مانندی از هنر فلز كاری در آن روزگار محسوب می شود. آثاری كه از ساكنان اولیه آذربایجان و كردستان بدست آمده از جمله زیباترین اشیاء زینتی جهان است. در بررسی تاریخ می بینیم كه زرگری در تمام دوران‌های ایران با فرازو نشیب خیلی كم وجود داشته است.

به خصوص كه جنبه اقتصادی نیز داشته است. در استان آذربایجانشرقی گفته می‌شود كه در شهر تبریز و آذرشهر طلا‌سازی از قدیم وجود داشته كه امروز بیشتر در خود شهر تبریز وجوددارد و در بخش شهر تبریز توضیح كامل شده است.

 

چرم و چرمسازی

تاریخ پیدایش صنعت چرم در ایران بطور دقیق روشن نیست. اما آثار باستانی بیانگر استفاده از چرم بوسیله ایرانیان به ویژه برای تهیه كفش و افزار‌های جنگی و لوازم دیگر بوده است. این آثار بیشتر در سرزمینهای غرب ایران به چشم می خورند و از این روی می توان گفت كه سرزمین اصلی صنعت دباغی و ساخت وسایل چرمی، نوار غربی كشور بوده است. كارگاههای كوچك دباغی كه اكثر آنها در كنار رودخانه‌‌ها بنا می‌شده‌اند، (به علت نیاز شدید این صنعت به آب) اغلب به دباغی پوستهای سبك گوسفندی و بزی با استفاده از مواد گیاهی نظیر مازو، بلوط، سماق و پوست انار و غیره می‌پرداخته‌اند. دباغ خانه‌های ایران حتی در قرن حاضر و تا قبل از سال 1310 بدون برخورداری از تكنیك و علوم جدید و معمولاً به روش ابتدایی به ساخت چرم اشتغال داشته و كمتر از ماشین آلات چرم سازی و مواد اولیه مورد نیاز این صنعت كه در سایر نقاط جهان با سرعت روبه تكامل بوده استفاده می‌شده است. مواد اولیه چرم سازی اكثراً عصاره گیاهان داخلی بود و رنگها توسط استادكاران ماهر این رشته از پوست بعضی از میوه‌ها و گیاهان ساخته می‌شد.

بعضی از روغنهای گیاهی و همچنین روغن‌ماهی برای نرم شدن رخ پوست مورد استقاده قرار می‌گرفته است. اولین كارخانه چرم سازی ماشینی در سال 1311 در همدان تأسیس ودر دو سال بعد مورد بهره برداری قرار گرفت. سپس به منظور تقویت این صنعت قدیمی كارخانه‌های دیگری در سال 1314 در شهر تبریز و تهران دایر گردید.

صنعت چرم سازی و دباغی از دیر باز در استان آذربایجانشرقی و بخصوص شهر تبریز رواج داشته و دباغان و چرم سازان هنرمندی در كارگاههای دباغی بطور سنتی و دستی به كار اشتغال داشته‌اند. كارخانه چرم‌سازی خسروی یكی از قدیمی ترین كارخانه های چرم سازی كشور است كه در سال 1310 در شهر تبریز تأسیس گردیده است و رسماً از سال 1314 به فعالیت پرداخته است. صنعت كیف و كفش سازی در تبریز به دلیل داشتن چرم مرغوب مورد توجه خاص و عام بوده است و از قدیم كیف و كفشهای دست‌دوز تبریز توسط كیف و كفش سازان هنرمند این شهر تولید می‌‌شده است و در بخش تبریز توضیحات كامل داده شده است.

 

كاشی كاری و گچكاری

این هنر از گذشته های دور در این استان رواج داشته و بندهای گچی متداول بوده كه علاقه به تزئین با گچ سبب شد تا این بند گچی را كنده كاری كنند و سپس بین آجرها،گچ كنده كاری شده به كار برده شد. هم اكنون دیگر گچ بین آجرها كنده كاری نمی شود بلكه با قالبهای مختلفی آن را درست می كنند.

همچنین استفاده از آجرهای رنگین(لعابی)در معماری این استان از زمانهای دور رواج داشته است و توسط هنرمندان این شهر آجرهای زیبا كار می شد و رنگهای اصلی آن فیروزه ای، آبی آسمانی و نارنجی بود.

كاربرد كاشیهای هفت رنگ و معرق نیز از دوره صفویه در این استان رواج داشته و هم اكنون نیز در برخی از شهرها به ویژه مركز استان كار می شود.

 

آجر تراشی

از آنجایی كه تمام آجرها یك شكلند.آجر تراش مجبور است كه یك طرف هر آجر را آرایش داده و بتراشد.آجرهای تراش نخورده یا زبر در اندازه های بزرگ را آجر تراش با نوك تیز تیشه، علامت گذاری كرده و آجرها را پهلوی هم می چیند و با قسمت پهن تیشه خود روی آجر را می تراشد و سپس با سنگ سمباده زبر و مرطوبی آن را می ساید.و سپس با ملاط آهك و شن آنها را با نقش های مختلف می چسبانند.كاشی تراش نیز همچون آجر تراش كار چسباندن كاشی معرق را روی دیوار با مهارت و ظرافت انجام می دهد، بهدین صورت كه ابتدا نقاش كاغذ گرده برداری را به اشكال مختلف آماده می كند و كاشیتراش كاغذ را با سریش روی كاشی چسبانده و هر تكه را می تراشد و سوهان می زند و با گچ روی سطح مورد نظر می چسباند.

پوستیندوزی

یكی از پوششهایی است كه در سرمای سخت آذربایجان شرقی از قدیم الایام استفاده زیاد داشته كتهای پوست گوسفندی اندكه هنگام پوشیدن، پشم گوسفند در روی لباس یا بدن قرار می گیرد. برای ساخت آن ابتدا پوست گوسفند را روی زمین می گذارند به گونه ای كه پشم آن به طرف پایین باشد و نمك درشت روی آن ریخته پس از دو روز در آفتاب خشك       می كنند و بعد نمكها را شسته، آنگاه آنها را خیس كرده، با آمیخته ای از نمك و آرد جو به نام آش برای متورم كردن پوست مالش می دهند و 8 روز تمام پوست را با دست از هر سو می كشند و به اصطلاح كش و گیر می كنند. روزهشتم استادكار می تواند از طرز كش و گیر كردن آن بفهمد كه آیا رسیده یا نه. پس از ورم كردن آن را پهن می كنند تا خشك شود. بعد دوباره مرحله آش مالیدن را دوروز دیگر انجام میدهند، پس از خشك كردن روی تخته چیده و با آهن روی آن را می تراشند تا هر زائده گوشتی گرفته شود و روی چرمی آن گرد پوست انار می ریزند و نمدار می كنند. پس از چند روز گرد انار را پاك می كنند كه در اثر پوست انار رنگ زرد به خود گرفته. روی قسمت چرمی نیز روغن كنعبه وكرچك می مالند و در آفتاب خشك می كنند. بعد از شانه زدن استادكار برای هر پوستین، پوست مناسب انتخاب كرده و با دست آن را میدوزد و سپس زنان آن را ابریشم دوزی می كنند.محصولات عمده پوستین دوزی، پوستین‌های بلند و نیمه تنه و جلیقه می باشد.

تولیدات این پوشاك گرانقیمت هم اكنون فقط در كارگاههای خصوصی تولید و اغلب صادر می شود و در بازار به ندرت می توان نمونه ای از آن را یافت.

كلاهدوزی

كلاههای نمدی و پشمی استان آذربایجان شرقی بدلیل منطقه سردسیری جزو برجسته ترین صنایع دستی این استان به شمار   می رود كه مورد استفاده مردم در زمستان و حتی تابستان می باشد.

اغلب كلاهدوزان ماده اولیه یعنی نمد را از نمدمال خریده و آن را روی قالبهایی كه اندازه ق می‌كند می‌كشد و نخست با تیغ هر نوع پشم اضافی كه بیرون مانده است می تراشند سپس با شانه ظریفی پشمهای روی نمد را شانه كرده   و با سنگ پا آن را پرداخت می كنند. آنگاه كلاهدوز كلاهی را كه روی قالب است به داخل كاسه ای كه آب صابون داغ دارد، فرو برده، رویه آن را به چوبك (چوبه) می مالد. سپس آن را با سنگ (مهره) پرداخت می كند.   وقتی كه رویه نمد صاف شد، لبه آن را به جلو می كشد، و دو جای آن را روی هم خم كرده و با قیچی به اندازه می برد سپس كلاه را شسته و خشك می كنند و در محلولی از آب و كتیرای رقیق فرو می برد. سر انجام به هنگام خشك كردن یك بار دیگر رویه آن را با سنگ پرداخت می كنند كه جلا یافته و براق شود.تولیدات اغلب شهرها در بازار تبریز عرضه می شود.

 

لحاف دوزی

مردم آذربایجان به دلیل هوای سرد هنوز دوست دارند از لحاف روزگار باستان استفاده كنند و در بازار اغلب شهرستانها     دست كم یك لحاف دوز هست. رویه لحاف معمولاً از به هم دوختن قطعات پارچه های پنبه ای رنگی با گلدوزی و سوزندوزی شده درست می شود. توی لحاف، پشم یا پنبه است كه پس از دوختن رویه آن، با چوب دشك آن را صاف می كنند. سپس با سوزن لحاف دوزی و نخ كتانی آن را می دوزند. لحاف دوز به انگشت خود یك انگشتانه محكم آهنی می كند و نقشهای زیبا روی لحاف می دوزد. اغلب نقشه ها از دوایر متحدالمركز و مماس تشكیل شده كه باعث می گردد پشم درون لحاف در جای خود ثابت بماند.

در استان آذربایجان شرقی لحاف دوزان، زنان خانه دار می باشند كه آنها نیز كمتردست ساخته هایشان را به بازار برای فروش می آورند.

 

غربیل (غربال) بافی

ساخت این شبكه های درشت و یا ریز هم اكنون رایج نیست ولی گاهاً در روستاهای آذربایجان ساخت این وسیله توسط زنان انجام می‌گیرد كه بیشتر برای آرد بیختن استفاده داردو آن را الك می نامند.

ساخت اغلب آنها از سیم می باشد ولی غربالهای خوب را از روده حیوانات می سازند. بدین صورت بعد از آنكه طوق را ساختند روده را بین دو لبه طوق می كشند و بسته به طرح مشبكی غربیل روده را از سوراخها رد میكنند . بهترین نمونه آن گیسو بافت میباشد.

شال

دستبافی در اصطلاح محلی آذربایجان به شالبافی معروف است. در برخی از روستاهای استان،زنان به تولید و بافتن شالهای بسیار ظریفی اشتغال دارند كه تمیز دادن آنها از منسوجات ماشینی دشوار است.عشایر اغلب از كرك شتر و بز و پشم اعلای گوسفندان،پارچه هایی به عرض 30 سانتیمتر می بافند.

نمونه هائی از بافته های نفیس شال ترمه از آذربایجان به دست آمده كه نشاندهنده بافت این جامه گرانبها در این استان است. هم اكنون بافت این نوع پارچه به صورت صنعتی در كارگاههای بزرگ انجام میگیرد و مرغوبیت سابق را ندارد ولی در بازار تبریز میتوان نمونه های قدیمی آن را یافت.

 

حریر و ابریشمبافی

در بخش اسكو از توابع استان، نوعی پارچه ابریشمی معروف به كلاقه‌ای كه رنگرزی آن به شیوه خاصی به نام چاپ باتیك صورت می گیرد، تهیه می شود. تولید این نوع پارچه در هیچ جای ایران معمول نبوده و منحصر به بخش مزبور میباشد. محصولات كلاقه ای اسكو به حدی شهرت دارد كه ایتالیا كه خود از تولید كنندگان مشهور منسوجات ابریشمی است، در زمره خریداران محصولات اسكو قرار دارد. قسمتی از محصولات اسكو توسط فروشگاههای مركز صنایع دستی در سراسر كشور عرضه می شود و شركت تعاونی كلاقه ای اسكو از فعال ترین و موفق ترین شركتهای تعاونی سازمان صنایع دست به شمار می‌رود.

خریداران محصول روسری و چارقدهای بزرگ ابریشمی اسكو غالباً زنان تركمن صحرا، دشت گرگان، عشایر و ایلات شاهسون و دشت مغان و روستاهای ارسباران آذربایجان شرقی هستند. محصولات عمدهتولیدی ابریشمباف اسكو عبارتند از :انواع روسری،قواره های سه متری،اشارب،كراوات و دستمال ابریشمی.

 

جوراب بافی تبریز

هر منطقه از آذربایجان جورابها ودستكشهای دستباف خاصّ خود را دارد كه در نقشهای هندسی و رنگهای قرمز تند نمایانگر بافته‌های این استان می باشد و اغلب از پشمهای كلفت كه با دست رسیده شده‌اند بافته میشوند، و به وفور میتوان در بازار تبریز در اندازه های مختلف دید . بیشترین استفاده كنندگان شهری نیز كوهنوردان هستند.

 

چادر شب بافی

بافت این نوع پارچه جهت بستن به دور كمر، مورد استفاده زنان و مردان این استان قرار می گیرد و در اغلب شهرهای آذربایجان شرقی نیزبافته وبه فروش می رسد.

دستگاه چادر شب بافی كه عبارتست ار چهار پایه و دو ستون بلند كه قسمت بالایی خود سرگاه و قسمت پایینی نورد، پارچه را نگه می دارد.به این ترتیب نخ ابریشمی شانه شده و روی چرخ ریسیده می شود‌، سپس سررسته نخ را در شكاف نورد قرار داده و چپ و راست تار به سرگاه بسته می شود و با فشار پا بر روی ركاب دستگاه، ردیف اول را بافته و با شانه پارچه را شانه می زند. پهنای پارچه با آرچ دندانه‌ای همیشه به یك اندازه نگاه داشته می شود پس از اینكه پارچه شد، بافنده نورد را با نوردگردان شل می كند و پارچه را روی نورد می پیچد و با اهرم دیگری آن را می چرخاند.

هم اكنون تنها در كارخانه هریس، رنگرزی به صورت سنتی انجام می شود.

 

سوزن دوزی

در بخش ممقان استان واقع در 50 كیلو متری غرب تبریز از دیر باز رایج بوده سابقاً در این محل عرقچین محلی تولید می شده است.در سالهای اخیر با توجه به در آمد اندكی كه از این صنعی عاید سوزن دوزان می شد به تدریج علاقه آنها به این هنر كاهش یافت ولی با مساعی سازمان صنایع دست ،صنعت سوزن دوزی دوباره رونق پیدا كرد.

 

حوله و پتو بافی

حوله بافی به شیوهسنتی در این استان دارای سابقه ای بس طولانی است.در گذشته گروه زیادی در این رشته فعالیت داشتند،اما با ورود حوله های خارجی و ماشینی شدن حوله بافی ،بسیاری از كارگاههای حوله بافی تعطیل شد.

در حال حاضر،تبریز و آذر شهر از مراكز مهم حوله و پتو بافی آذربایجان به شمار می روند. در باویل علیا و سفلا از توابع اسكو،و در ممقان نیز این هنر و صنعت اشتغال دارند.

سایر محصولات دستباف عبارتند از دستكش،جوراب،بلوز،شال و كلاه پشمی كه با توجه به سرمای شدید و سخت آذربایجان و فراوانی پشم در منطقه،مردم به این كار رقبت بیشتری نشان داده پارچه های اعلا و متنوع و خوش نقش و نگار را به بازارهای تبریز و سایر شهرها عرضه می كنند.

 

مسگری

شهرستانهای استان در زمینه مسگری فعالیت دارند و شامل بازارچه های مسگری هستند. در قدیم گدازنده های مس ومسگرها وجود داشتند كه قراضه های مس را خودشان ذوب می كردندو فلز گداخته را در قالبهای شمش می ریختند. سپس با چكش زدن شمش را به ورقه مس تبدیل می كردند. كار اصلی گدازنده این بود كه تا آنجا كه ممكن است فلز را مطابق شكلی كه مورد احتیاج مسگر است تهیه كند.

مسگر نیز ظروفی با شكلها و اندازه های گوناگون مانند:دیگ،دیگچه،سر دیگ،سینی و… می‌سازد.

هم اكنون در اغلب شهرستانها این هنر منسوخ شده است،و تنها مسگرها به كار پرداخت ظروف مسی قدیمی می باشند.گاهی نیز ظروف مسی آنتیك سفارشی میسازند.

سماورسازی

سماورسازی در شهرستان های اهر و تبریز اكثراً به صورت صنعتی و گاهی به صورت دست رواج دارد كه از شاخه های هنر فلز كاری می باشد. جنس سماور معمولاً از فلز نیكل، نقره،برنج و استیل می باشد.سماور های قدیمی اكثرا ذغالی بودند، ولی سوخت سماورهای امروزی، نیروی برق یا گاز یا نفت می باشد.

ابزار ساخت سماور سازان سنتی همانند ابزار مسگران است. آنها چند سندان ویژه خود دارند كه عبارتند از: سندان موش بریده، انواع چكش سینه دار چهار سو و انواع سوهان ها و سمباده های مخصوص فلز كاری.

شبكه كاری فولادی

این هنر در این استان اهمیت مذهبی داردو در سوگواری محرم بعضی از این شبكه ها را روی چوب پرچم نصب كرده یا از ستونها آویزان می كنند.

شیوه ساخت آن به این صورت است كه شبكه‌كار قطعه فولاد درخشانی كه قطر آن چند میلیمتر است بر داشته مخلوطی از گچ وسریش روی آن می كشد تا سطح آن سفید شود. پس از خشك شدن از نقشه و طرحی كه قبلاً سوراخ شده استفاده كرده آن را روی گچ می گذارد و خاك زغال روی آن می پاشد و با مته كمانی هر جا را كه احتیاج باشد سوراخ می كند. سوراخ هارا با سوهان ویا اره، گشادتر میكنند و با سوهان مخصوص و سابیدن، بریدگیها و خارهای اطراف آن را صاف می كنند. در بیشتر موارد تزیین بیشتری روی آن می دهند و روی شبكه طلا كوبی می كنند، یعنی روی آن را عاج می كنند و سیم طلا را روی آن كوبیده و باسنگ كشیدن آن را برق می اندازند. بسیاری تزیینات را در قابهای برنجی و قطعات برنجی كه مطلا شده است و كناره های آن را شكل داده اند قرار می دهند.

 

نقره كاری

تنها در مركز استان آذربایجان شرقی نقره كاری به صورت كارگاهی و حرفه ای كار میشود. استادان این هنر ارمنی هستند.

در شهرستانهای دیگر استان نمی توان كارگاه ملیله یا نقره دید. هنرمندانی هم كه در دیگر شهرستانهای استان كار می‌كنند انگشت شمارندوتولیدات خود را به بازار عرضه نمی كنند.

 

جواهر سازی

این استان از هزاران سال پیش به ساخت زیور آلاتی همچون دستبند، گلوبند، بازوبند، انگشتر، سنجاق، زنجیر و غیره معروف بوده است. این زیورآلات یا از ورقه نازك ساخته می شد كه روی آن قلمزنی میشدویا روی زمینهنقره تكه های طلا لحیم می شد.

بسیاری از این زیورآلات رابا سنگهای قیمتی، یا عقیق و فیروزه ترصیع میكردند.یكی از زیورهای كه در این منطقه استفاده می شد،سكه های اصل یا تقلیدی است كه از سینه ریز یا گل سینه آویزان است. هم اكنون نیز نمونه های از آنها را می توان در بازارهای جواهرسازان این استان دید.

جواهرات اغلب شهرستانهای اطراف از تبریزتامین میشود و زرگران شهرستانهای كوچك تنها به كار خرید و فروش می پردازنندو جواهرات كهنه و دست دوم را برای ذوب به تبریز میآورند.

 

منبت كاری

كنده كاری روی چوب یكی از ارزنده ترین هنرهای آذربایجان شرقی است كه از همان ابتدا لوازم اولیهخود را از تراش قطعات چوب بدست می آوردند.تنوع وسایلی كه هم اكنون در استان كار می كنند بسیار زیاد است.منبتكار انواع مختلف چوبهایی كه دارای سطح صاف و مناسب می باشند مانند چوب گردو،فوفل،انار سرخ و زرد،افرا را به كار می برد، اما برای كارهای ظریفتر از چوب گلابی استفاده می كنند.یكی از روشهای دیگری كه با برجسته كاری تركیب می گردد مشبك كاری است.مجسمه های چوبی در این استان كمتر ساخته میشود.

یكی دیگر از فعالیتهای منبت كاری این استان ساختن قالبهای در و پنجره است كه بنا بر سفارش ساخته می شود.نمونه های قدیمی آن را می توان در خانه های اشرافی دید.

بسیاری از اشیاء به ویژه آنهایی كه به جهانگردان فروخته می شود، با حاشیه زیبایی به نام زوار بندی تزئینی از چوبهای چند رنگ بوده یا تركیبی از چوبهای چند رنگ بوده كه آن را قاتلی می نامند.

 

قلیان سازی

مصرف توتون و تنباكو از مدتها پیش در ایران رواج داشته و قبل از تولید سیگار های امروزی از چپق و قلیان برای استعمال توتون استفاده می شده.در این راستا صنعت قلیان سازی بیشتر در اكثر شهرهای استان رواج داشته است.قسمت پایین قلیان از جنس شیشه، و قسمت بالای آن معمولاً فلزی یا تلفیقی از فلز و چوب می باشد.در قسمت لوله خور آن نیز از چرم استفاده می شود.

مهر سازی

در این استان مهرهای فلزی توسط استاد كاران مهر تراش یا حكاك مهر ساخته می شود.روش كار به این صورت است كه مهر ساز به وسیله بوتهكوچكی مهرها را مفرغ می ریزد و با سوهان آنها را صافكاری می كند.سپس حكاك مهر را در گیرهچوبی محكم كرده و با قلم حكاكی نام مورد نظر را روی آن می تراشد.

 

قالب تراشی

یكی از هنرهایی كه در این استان پیوند نزدیكی با منبت كاری دارد قالب تراشی است.به جهت رواج چاپ باتیك در این استان قالبتراش نیازمندیهای چیتسازان را رفع می كرد. اغلب قالبها از چوب گلابی كه خوب خشك شده ساخته میشوند. روش ساخت بدین صورت ا ست كه پس از در آوردن دسته قالب، روی آن را با آمیخته ای از چسب و گچ سفید می كنند تا نقشه را بتوانند روی آن بكشند. كاغذی كه الگوی نقشه است،روی آن گذاشته و خاك ذغال روی آن می پاشند.طرح و نقشه را اغلب نقاش می دهد.     

 

آویزهای اسپندی

اعتقاد به چشم زخم و نظر از دیر باز جزء باورهای بومی و فولكولور مردم بوده و هر قوم و ملیتی آداب و رسوم خاصی برای رفع چشم زخم یا ارواح ناپاك داشته است. از جمله این روشها ساخت اشیایی با اسپند به همین منظور بوده كه به اعتقاد مردم دارای قدرت جادویی می باشند. آویزهای اسفندی كه در انواع مختلف و با طرحهای متفاوت و بسیار زیبا و ظریف‌اند توسط زنان هنرمند به هم وصل می شوند.
اعتقاد به قدرت گیاه جادویی اسپند عامل اصلی ساخت این آویزها می باشد، و با نصب و آویزان كردن آن در محل سكونت آن را از بلایا و حوادث بد حفظ می نمایند.

 

قیچی سازی

در بسیاری از نقاط این استان چاقوسازان بیشتر به ساختن انواع قیچیها مشغولند. قیچی ساز نیز مانند چاقو ساز برای ساختن تیغهمقراض،تیغه ها را سوهانكاری كرده و دم مقراض را تیز و پشت آن را گرده ماهی میسازد. تیغه بیشتر قیچیها تو خالی است و جای شست دست و انگشت را از آن بیرون می آورند. قالی بافان این استان از قیچی ویژه ای كه دستهآن با تیغه زاویه ای دارد و مقراض شتر نامیده می شود، استفاده می كنند.

 

قفل سازی

نمونه قفلهای قدیمی این استان نشان دهندهنبوغ قفل ساز است كه مانند یك آهنگر یك كوره متوسط با دم فانوسی داشته كه قسمتهای مختلف قفل را به كمك آن تهیه میكند و لحیم كاری آن را در بوته های گلی كوچك انجام میدهد. بعضی از قفلها نیز از چوب ساخته می شدند.قفلها در انواع مختلف همچون قفل فنری،قفل رمزی،قفل كلون دار و…بوده‌اند.

هم اكنون دیگر این هنر پیچیده و ظریف به دلیل وجود قفلهای جدید از بین رفته و اثری از آن به جای نمانده است.

 

صنایع دستی عمده این شهر قالیبافی،ریسندگی،پتو بافی وموزاییك سازی می باشد.

بناب نیز جزء یكی از شهرهای استان آذربایجانشرقی است كه در آن بافت فرشهای ابریشمی متداول بوده است و شیوه بافت، طرح و رنگ و چله و دار آن تلفیقی از شیوه تركی و فارسی است. طرحها و رنگها از سبك محلی تبعیت می‌كنندو رنگها سورمه‌ای ، سفید، پیازی و فیروزه‌ای است.

 

چرم سازی

چرمسازان این شهر در ساختن چرمهای ظریف و زیبا مشهور بودند. در این منطقه چرمهای ظریف پوست بزی ساخته می شده است. امروزه نیز برای به عمل آوردن چرم دو شیوه را به كار می برند، روش اول آماده كردن پوست گوسفند و بز با زاج سفید و نمك كه به چرم زاغی معروف است و شیوه دوم دباغی خام كه پوست گاو، الاغ و اسب و … به این روش انجام می‌شود.

 

نعل سازی

تاریخ ساخت نعل مسی در این شهر به زمانهای دور بر میگردد. امروزه نیز نعلساز، نعلی می سازد كه قسمت بیشتر رویه سم را می پوشاند. كناره های اضافی نعل با چكش نعل چین چیده و جا زده می شود تا لبه محكمی داشته باشد. هنگامی كه نعل نو به اسب میزنند میخ نعل كهنه را با پرچ به بیرون كشیده و سم را با سم تراش بزرگی صاف می كنندو نعل را با چكش نعلبندی میخ می كنند به طوری كه نوك تیز میخ از كناره سم بیرون آید و با گاز نوك میخها را پرچ می كنند و سرانجام

سم را در قسمت بیرونی با سم ساب صاف می كنند.

چاقو تیزكنی

یكی از پبشه های قدیمی كه هم اكنون هم می توان در میان كوی و برزن دید. هنر چاقو تیز كنی است كه پشت دستگاه چرخ سنگ تراش نشسته و میله چرخ سمباده را به گردش در می آورد. این میله روی یك جفت پایه چرخ قرار گرفته است. چاقو تیز كن با كشیدن و آزاد كردن تسمه، چرخ را به گردش در می آورد. تیز كردن، كارد را مقداری زمخت میكند، ولی پس از اینكه آن را روی سنگ می كشد دم مقراض خوب تیز می شود.

 

صنایع دستی آذر‌شهر

آذر شهر از قدیمی ترین و معروفترین شهرهای آذربایجان شرقی است و نام اصلی آن توفارقان بوده كه نام كعبه زرتشتیان بوده و در سال 1316 به آذر شهر تغییز نام یافته. از نظر فرهنگی از مناطق پیشرفته و غنی استان می باشد اغلب اهالی این شهر به تولید كالا های هنری از جمله سوزن‌دوزی،نخدوزی، ابریشم دوزی،قالیبافی، گلیم بافی، جاجیم بافی و … مشغولند.

 

قالیبافی

در آذر شهر و روستاهای تابع آن فرشبافی رواج بسیار دارد. از مشخصات عمده فرش مناطق روستایی باف طرح شكسته، چله كشی تمام لول، رج بین 18 تا30 ، گره تركیو رنگها سورمه ای و لاكی می‌باشد.

فرشهای شهری باف آذرشهر دارای رج‌شمار بین 30 الی 70 است كه طرح متن بین كرم، یشمی، سورمه ای، پیازی و سایر رنگ بندیهای خاص فرش تبریز می باشد. فرشهای شهری باف آذرشهر كلاً تابع حوزه فرشبافی تبریز می باشد و به علت ارزانی بافنده در این شهر فرشهای تبریز در آن بافته می شود. از نقشه‌های بافته شده دیگر می‌توان از نقشه درختی، كرمانی نیز نام برد. رنگ‌ها بیشتر كرم، سورمه‌ای و قرمز باگلهای ریزی است كه در متن كار می‌شود. اندازه‌ها 3×2، 4×3، 5/3×5/2 یا 9 متری است.

آذر شهر دارای كارخانه بافندگی پتو، ریسندگی، میوه خشك كنی و… می باشد. گلیم و ورنی نیز به ندرت در این شهر بافته می شود.

 

سوزن‌دوزی ممقان

ممقان از نظر اقتصادی دارای اهمیت خاصی در منطقه است. دیر زمانی است كه سوزندوزی، بخش قابل توجهی از هنرهای دستی ممقان را تشكیل می‌دهد. این هنر در نوع خود متنوع و دارای ویژگیهای برجسته‌ای است. بدرستی آغاز اشتغال به سوزن‌دوزی در شهر ممقان روشن نیست. اما در یكی دو قرن اخیر جزئی از رویه‌دوزیهای ایرانی به شمار می‌رودكه با كمك سوزن و نخ ابریشم رنگین در تمام سطح روئین پارچه با انواع نقوش به طرز جالبی بخیه و كوك می‌خورد و طرح‌های زیبایی از نقش و رنگ می‌آفرینند.

بیشترین نقشی كه درسوزن‌دوزی ممقان مورد نظر است گلهای هشت‌پر و شانزده‌پر است كه بر مبنای تقسیم دایره و ترسیم اقطار آن بوجود می‌آید این نقوش كه جزء طرح‌های هندسی محسوب می‌شوند و زاییده طبع زیبا‌پسند هنرمندان ممقانی است بسیار متنوع بوده و فاقد یكنواختی می‌باشد.

همان طوری كه اشاره شد در سوزن‌دوزی ممقان، نقوش دارای حركتند. این حركت به وسیله انحنایی كه خطوط به خود می‌گیرند و ضمن هماهنگی با خطوط جانبی بنمایش گذاشته‌اند. در یك قطعه سوزندوزی ممقان بطور كلی هیچ فضای باز و فاقد نقش دیده نمی‌شود. هر نقش متناسب با نقش قبلی خود و در جهت آن است. تركیب رنگها نیز بر این هماهنگی و تناسب می‌افزاید. نكته دیگر كه در این نقوش به چشم می‌خورد، القاء حجم و بعد است. این مطلب را سوزندوز هنرمند با تغییر حركت بخیه و كوك بوجود می‌آورد و این عمل را چنان استادانه انجام می‌دهد كه بیننده بعد هر طرح را به وضوح درك می‌نماید. هنرمند در ایجاد زاویه دید با مهارت عمل می‌كند، در آنجا كه نقش كشیده است با خطوط مواج، دید را به منتهای كار می‌كشد و یا نقشهای بكار رفته در زیر لیوانی نشان دهنده حركت دورانی می‌باشد. همین نقشهای تكراری و تركیبی را روی كیف‌های كوچك و بزرگ بنددار، رومیزی‌های عسلی و . . . سوزن‌دوزی نموده و به فروش می‌رسانند. هم‌چنین بهره‌گیری از رودوزیها برای پوشاك مانند جلیقه، دامن، تنوع و گوشه‌هایی از روح حیات و آداب و رسوم خویش را از نخ و ابریشم پدید می‌آورند و از تركیب رنگهای آبی، زرد، بنفش، قرمز، قهوه‌ای، نارنجی، سفید و مشكی گاهای هشت‌پر(ماه‌نشان) را در كنار یكدیگر سوزندوزی می‌كنند.

 

مواد اولیه

مواد اولیه كه در سوزندوزی بكار می‌روند عبارتند از : آستر، پارچه و بیت و یا كهنه پارچه برای آستر و رویه كار استفاده می‌شود. روزنامه یا كاغذ سیمان كه برای صاف نگهداشتن كار بین آستر و رویه قرار می‌گیرد و به آن لایه می‌گویند. نخ قرقره مشكی كه برای دوختن لبه آستر و رویه الگو به كار می‌رود.

نخ ویسكوز یا نخ ابریشم مصنوعی، مهمترین و اصلی‌ترین ماده‌ای است كه در هر سوزن‌دوزی بكار می‌رود. این نخ كه از الیاف مصنوعی است و این الیاف چون در گذشته بصورت رشته بلند بهم پیوسته تهیه می‌شد از این جهت شباهت زیادی به ابریشم داشته و به ابریشم مصنوعی معروف شده است. این نخ جزئی از الیاف سلولزی است ومنشأ گیاهی دارد و آن را از خمیر چوب بدست می‌آورند كه به ضخامت‌های گوناگون در كشورهای اروپایی و غیره ... تولید و به شكل دوك (نخ خام) وارد ایران می‌شود. رنگ نخ ویسكوز سفید و شفاف است، به آسانی می‌شكند و انتهای نخ مانند تسمه‌های سیمی افشان به نظر می‌آید. معمولاً برای اینگونه نخ‌ها نمره‌گذاری می‌شود، بدین گونه كه شماره هر نخ تعیین كننده میزان ظرافت، مقدار ضخامت و نازكی آن است، هر دوك این نخ در حدود 2850 گرم نخ ویسكوز دارد.برای اینكه ماده اولیه، آماده و به دست سوزن‌دوزان برسد بایستی مراحل چندی را پشت سر بگذارد ابتدا تبدیل دوك به كلاف است.

نخ ویسكوز كه به شكل دوك ابریشم خام است بوسیله دستگاهی بنام كلاف پیچ كلاف می‌شود. این دستگاه معمولاً در شهر اسكو و توسط اسكوئی‌ها ساخته و پرداخته می‌شود.

 

تهیه رنگ و انواع آن

در كار سوزن‌دوزی تنوع رنگ مهمترین عامل خلق زیبایی است و تهیه رنگ و رنگرزی نخ ابریشم از مهمترین مراحل كار این صنعت دستی محسوب می شود. در ممقان دو نفر رنگرز سنتی، نخ ابریشم را به شیوه گذشتگان رنگ‌آمیزی می‌كنند.

الف‌ـ ابزار كار سوزن‌دوزی

ابزار كار آن بسیار ساده و كم حجم و در عین حال ارزان قیمت كه عبارتند از: سوزن، انگشدانه فلزی و قیچی معمولی خیاطی

ب‌ـ مراحل كار سوزن‌دوزی

این بخش خود شامل مراحل برش الگو، لایه‌دوزی، روشهای سوزن‌دوزی و نقش‌اندازی و روش الگوبری است.در نخستین مرحله سوزن‌دوزی، الگوی كار(رویه، لایه و آستر) كه از كهنه پارچه و یا بیت مشكی و روزنامه است به شكل مورد نظر بریده می‌شود.

معمولاً برای صاف ماندن مار، ورق روزنامه یا كاغذ سیمان را برای لایه كار انتخاب می‌كنند و هنگام برش الگو، كوشش می‌شود لایه آن كوچكتر از آستر و رویه باشد چرا كه هنگام دوخت رویه و آستر، اضافی آنها به داخل كار برگردانده و به لایه اصلی (كاغذ سیمان یا روزنامه) می‌دوزند.

برای آغاز نقش‌اندازی در یك الگو مرور رومیزی، لبه پارچه را به اندازه cm 3 خالی می‌گذارند، آنگاه دو ردیف نخ ابریشم درشت تاب را در كنار هم، بر رویه پارچه قرار می‌دهند كه به آن نقش سوچكماق (آبراه) می‌گویند و سپس روی نخهای درشت تاب را به فاصله cm 3 از همدیگر، با نخ ابریشم نازك رنگی به شكل یك خط كوتاه چند میلی‌متری بخیه‌دوزی می‌كنند و این عمل را به زبان آذری جوت‌تماخ (جفت كردن) می‌نامند. نقش سوچكماق را دوباره در كنار هم تكرار می‌كنند به گونه‌ای كه نخ‌های درشت تاب به رنگ آبی، قرمز و مشكی در كنار هم قرار بگیرند تا جلوه خاصی به كار داده شود.

در فاصله چند سانتی‌متری نقش سوچكماق دو ردیف نخ ابریشم درشت تاب به رنگ مشكی و زرد بر رویه كار می‌دوزند. فاصله خالی را آغ یراچماخ (باز كردن جای محل سفید) می‌نامند. سپس محل خالی را با نخ ابریشم نازك به شكل عدد هفت كوك می‌زنندكه به آن نقش برون (بینی) می‌گویند. سپس میان نقش بینی را زنجیردوزی می‌كنند. برای دوختن نقش (زنجیر) از بالا به پایین سوزن را از زیر پارچه می‌گذرانند، در حالی كه نخ را با انگشت شصت دست چپ زیر سوزن بصورت دایره كوچك نگه داشته‌اند سوزون را به آرامی بطرف بالا می‌كشند و این كار را هم چنان تكرار می كنند تا مدل زنجیر درآید. برای اینكه كار نقش (زنجیر) را به پایان برسانند، سوزن را از پشت آخرین حلقه بطرف زیر پارچه فرو می‌برند و نخ ابریشم را در آستر كور می‌كنند. معمولاً در زنجیردوزی برای اینكه نقش برجسته نشان بدهد، نخ ابریشم ضخیم‌تر به فاصله دایره‌ها را بیشتر می‌گیرند تا رشته زنجیر كه بهم وصل می‌شود درشتتر جلوه كند.

یكبار دیگر نقش (آق یرآچماق) را به فاصله هشت سانتی‌متر از یكدیگر به روشی كه در پیش از آن به صحبت رفت تكرار می‌كنند. نقوش سوزن‌دوزی آذرشهر نیز همانند ممقان است. ستاره‌های هفت پر بته‌جقه از نقوش ثابت این سوزن‌دوزیها هستند. مواد اولیه نیز در هر دو سوزن‌دوزیها مشتركند. رنگها تفاوت كمی با یكدیگر دارند و این بستگی به سلیقه و دید سوزن‌دوز دار

 

صنایع دستی اسكو

شغل عمده مردم اسكو، كشاورزی، باغداری و دامداری است و اغلب زنان نیز به تولید صنایع دستی از جمله قالیبافی و گلیم بافی و …می پردازند.

امروزه از مراكز مهم فرش در این شهرستان دیزج (بایرام) و خود اسكو را می توان نام برد. اكثر فرشهایی با رجشمار 50 به بالا تولید می كند. و سبك بافت و نقش و رنگ از تبریز تبعیت می‌كنند. بیشتر فرشهای تولید شده در این منطقه از فرشهای هنری می باشند و فرشهای دایره، بیضی، چند‌ضلعی و مربع جزء فرشهای تولیدی اسكو می باشد.

كندوان نیز یكی از روستاهای كوهستانی و ییلاقی اسكو است كه اغلب اهالی این روستا به كار قالیبافی مشغولند و قالیهایی در طرح و نقشه های تبریز می بافند.

اسكو از مراكز معروف تولید پتو،حوله،چیت و پارچه و قالی و پارچه های حریر و ابریشم در آذربایجان است. در حال حاضر ، در روستاهای باویل سفلی، دیزج، اسكندان،كهنمو،دستگاههای ابریشم بافی طبیعی و مصنوعی به كار مشغولند. چاپ باتیك نیز توسط مردان انجام می شود كه جزء مشاغل ثابت آنان به شمار می رود.

 

ابریشم‌بافی

قبل از انقلاب بلشویكی در شوروی سابق بیشترین تعداد از مردان اسكو به شهرهای مرز ایران و كشور مزبور راهی می‌شدند و اكثر این مردان به صورت مجردی عازم قفقاز می‌شدند. در آنجا به كارگری در صنایع و خرید و فروش و تجارت می‌پرداختند و در مراجعت پول كافی جهت گذراندن زندگی یكساله خانواده خود می‌آوردند. این رفت و آمدها ادامه داشت تااینكه انقلاب اكتبر 1917 میلادی به وقوع پیوست و رژیم جدید این آزادی در رفت و آمدها را تحمل نكرد. در نتیجه مردان اسكو برگشتند و به ابتكار خود سعی نمودند كلیه دستگاههای بافندگی را كه در آنجا دیده بودند از چوب تهیه نمایند و به صورت كارگاههای خانگی در منازل خود مشغول كار شوند. پس به دنبال آوردن مواد اولیه از شهرهای صنعتی دیگر نظیر یزد و اصفهان به تولید پارچه‌های قناویز و كلاقه‌ای پرداختند. این صنعت پس از جنگ جهانی اول در اسكو گسترش یافت ولی پیشرفت آن از دوران جنگ جهانی دوم آغاز گردید.

امروزه نیز بافت پارچه‌های كلاقه‌ای ادامه دارد كه تار و پود آن از ابریشم می‌باشد ولی با اینكه از ابریشم طبیعی در تولید پارچه‌ها استفاده می‌شود اما ابریشم‌كشی در این شهر صورت نمی‌گیرد. اغلب از ابریشم خراسان استفاده می‌شود.

تارها طول پارچه و پودها عرض آن را تشكیل می‌دهند. نخهای پود بصورت یك كلاف هستند. دستگاه ابریشم بافی بصورتی تنظیم گشته كه در هر بار، تارها بصورت یك در میان دسته‌ای بالا رفته و دسته‌ای دیگر پایین می‌آید. و بدین ترتیب نخهای پود از لابلای آنها حركت رفت و برگشت انجام می‌دهند و در اثر پیوستگی نخهای تار و پود پارچه كلاقه‌ای بافته می‌شود. البته در اسكو ابریشم مصنوعی نیز بافته می‌شود كه تار و پودش یكی است و مواد اولیه آن بصورت دوك از خارج وارد می‌شود. با توجه به اینكه در خود اسكو درخت توت كم و بیش دیده می‌شود ولی هیچ نشانی از پرورش كرم ابریشم نیست. با توجه به اینكه از ابریشم طبیعی در تولید پارچه‌های دستبافت استفاده می‌كنند اما این موارد اكثراً در خراسان، گیلان، مازندران و آذربایجان رواج داشته و اغلب از ابریشم خراسان استفاده می‌شود.

 

چاپ باتیك اسكو

چاپ باتیك كه در ایران به چاپ كلاقه‌ای مشهور است تنها در آذربایجان شرقی، در شهرستان اسكو و توابع آن (كهنمو،اسكندان، دیزج و باویل)صورت می‌گیرد. چاپ بر روی پارچه‌های ابریشمی بافته شده در خود اسكو، انجام می‌پذیرد.

پارچه‌های بافته شده ابتدا شسته می‌شوند تا زبری و خشنی آنها از بین رود. سپس به وسیله قالبهای با اشكال گوناگون كه آغشته به روغن كلاقه‌ای است بر روی آنها نقوشی از همان روغن ایجاد می‌شود و بعد از آن پارچه‌ وارد مرحله رنگرزی می‌گردد. برای رنگرزی پارچه‌ها از سه نوع رنگ استفاده می‌شود : رنگهای ری اكتیو، بازیك و گیاهی كه هر كدام رنگهای خاصی را به دست می‌دهد. هنگام رنگ كردن، قسمتهایی كه آغشته به روغن است بدون رنگ باقی خواهد ماند. پس از رنگرزی، مواد اضافی چون روغن كلاقه‌ای بوسیله نفت زدوده می‌شود و پارچه‌های چاپ شده به بازار عرضه می‌گردد. پارچه‌های كلاقه‌ای به عنوان روسری، پیراهن، رومیزی، پرده، كوسن و ... مورد استفاده قرار می‌گیرند.

نقوش چاپ شده بر روی پارچه‌ها، ملهم از نقوش سنتی ایران چون بته جقه می‌باشد. بته جقه نقشی است كه در صنایع دستیِ بیشتر نقاط ایران به چشم می‌خورد و شكل آن ریشه در اعتقادات كهن ایرانیان دارد كه امروزه تعابیر مختلفی برای آن زده می‌شود، بعضی‌ها آن را مرتبط با شكل شعله آتش می‌دانند كه خود یكی از اركان اعتقادی ایرانیان باستان می‌باشد، بعضی دیگر آن را به درخت سرو تشبیه می‌كنند و در جایی دیگر به بادام تشبیه می‌شود. ما می‌توانیم این نقش را در قالی‌های كردستان و ساروق و بسیاری از نقاط دیگر و حتی در پارچه‌های قلمكار اصفهان و سوزندوزی مناطق مختلف ببینیم.

 

صنایع دستی اهر

اهر سرزمین وسیعی است كه از شمال به رود ارس و از جنوب به تبریز و از مشرق به مشكین شهر و از مغرب به مرند محدود می شود در كتب قدیمی به نامهای قره داغ و ارسباران نیز نامیده می شود. این شهر دژ قوم ماد و رودخانه ارس مرز دولت ماد بوده است. این شهر قبل از اسلام اوزانلار نام داشته و این منطقه به نام میمر مشهور بوده است. اهر در منطقه كوهستانی استان قرار گرفته مشخصه اصلی این شهر رشته كوه قره داغ است.

 

قالیبافی

صنایع دستی و سنتی اهر قابل توجه است، و مهم ترین هنر دستی اهر قالی است كه از شهرت خاصی بر خوردار است.در 962 روستای این شهر هزاران نفر به كار تولید فرش اشتغال دارند.در روستاهای شهرستان اهركمتر خانه ای می توان سراغ كرد كه دستگاه قالیبافی، بزرگ یا كوچك، نداشته باشد.

از دیگر صنایع دست مهم اهر می توان از گلیم،جاجیم بافی،شال بافی، جوراب بافی،هیبه(كیف،كتاب و لوازم)و ابریشم ، كفش دست دوز(لاپچین)،گرگابی، دیگ دابان، پاشنه خوابیده، انواع خورجین،مفرش،مسند،كچی(مخلوطی از پشم و ابریشم)عرقچین و روپوش ابریشمی نام برد.

شهرستان اهر از دیگر شهرستانهای استان است كه قالیبافی در آن رواج دارد. قالیبافی در این شهر به دو شیوه تبریز و هریس رواج دارد. آنچه كه قالیهای اهر و هریس را از هم متمایز می‌سازد كاربرد خطوط در قالبهای اهر بجای خطوط شكسته و هندسی قالیهای هریس می‌باشد، اما در روستاهای اهر قالیبافی بیشتر به شیوه هریس صورت می‌گیرد.

قالی‌های شهرستان اهر در واقع از طرح‌های مشابهی پیروی می‌كنند. اما اگر بافنده‌ای تغییرات اندكی در یك طرح خاص بدهد، همه قالیهای بافته شده او، بنام خود بافنده بفروش می‌رسد و چنین است كه تفاوتهایی در طرح‌ها و نام آنها بوجود آمده است در حالیكه در واقع قالیهای اهر از نظر طرح، تنوع زیادی ندارند و عبارتند از دستمال نقشه، تاجری نقشه، رجب نقشه و غلط نقشه. البته قالی كف ساده نیز در این شهر بافته می‌شود كه طرح لچك و ترنج آن مانند دیگر طرحهای اهر است اما زمینه آن عاری از نقش می‌باشد.

رنگهای مورد استفاده در قالیهای اهر، همان رنگهای هریس است زمینه قالی‌ها اغلب قرمز و بندرت سرمه‌ای نیز دیده می‌شود لچكها سفید و ترنجها رنگ سرمه‌ای داشته كه اگر طرح دارای چند ترنج تو در تو باشد، در ترنجهای درونی رنگهای قرمز وسفید بكار می رود. در این قالیها از رنگ زرد و سفید بیشتر از قالی‌های هریس استفاده می‌شود و همچنین رنگ قرمز آن روشن‌تر از رنگ قرمز هریس می‌باشد.

در مناطق روستایی اطراف اهر، قالی بافی به شیوه و طرح‌ هریس كه بسیار هندسی است رواج داشته و علاوه بر آن قالی‌هایی به سبك قراجه نیز در برخی از روستاهای بخش ورزقان بعلت همجواری با شهر هریس، قالی‌ با طرح و شیوه قراجه تولید می‌شود البته در این بخش بعلت تعدد دارهای قالی كه در آنها به شیوه تبریز قالی‌بافی می‌شود، شیوه بافت تبریز بیشتر است و محدود بافندگانی به بافت قالی‌های شیوه قراجه كه از قدیم مرسوم بوده می‌پردازند. در روستای كاسین از بخش ورزقان شهرستان اهر، نوعی كناره كه برداشتی از طرح قراجه است، بافته می‌شده كه امروزه هیچ بافنده‌ای، از این نوع قالی‌ها تولید نمی‌كند. این قالی‌ها دارای زمینه‌ای خلوت و گاه بدون نقش است.

در روستاهای مهترلو از بخش ورزقان شهرستان اهر، قالی‌هایی با طرح قراجه بافته می‌شود كه طرح اسن قالی‌ها را بافندگانی در بخش بدوستان هریس تهیه كرده‌اند قالی مهترلو دارای نقوش زیادی می‌باشد كه با اسامی محلی خوانده می‌شوند مثل : پِله پِله گل ـ قوچ بوینوزی (شاخ قوچ). قوش (پرنده) ـ قِزِل گل (گل زرین) ـ گردكان ایچی (مغز گردو) ـ اوچ گل (سه گل) و . . .

یكی دیگر از روستاهای شهرستان اهر، روستای چشمه وزان می‌باشد كه در 9 كیلومتری جنوب غربی اهر قرار دارد. قالیهای این روستا بعلت دوام و بافت آن در منطقه شهرت داشته و بسیاری از روستاهای دیگر منطقه در بافت قالی، از طرح آن استفاده می‌كنند. طرح قالی های این روستا برداشتی از طرح‌ قالیهای هریس است اما نقوش هندسی‌تر از نقوش هریس هستند. تعدادی از گلها و نقوش مورد استفاده در قالی‌های چشمه وزان و نام محلی آنها : آچار گل ـ سونا گل ـ داغدان داغا گل ـ آلما گل (سیب گل) ـ خانم گل ـ اهر گل ـ چاقا لا گل (كقالق گل) و . . .می‌باشد.

روستای كقالق نیز در 9 كیلومتری جنوب اهر دارای قالیبافی به شیوه هریس است بافندگان در این روستا از دو طرح تاجری و صمدی استفاده می كنند.

در قالی‌های این روستا از نقوش ساده شده، حیوانات استفاده می‌شود. برخی از نقوش قالی‌های كقالق عبارتند از : تویوق (مرغ) ـ غاز ـ گِچی (بز) ـ تولچی (روباه) ـ دَوَ گل (شتر گل) ـ داش گل (سنگ گل) ـ چِشنی گل (گل نقشه) و . . .

در روستای كلفیر در بخش مركزی اهر قرار دارد قالی‌هایی با طرح تاجری كقالق بافته می‌شود كه طرح آن را در روستا كقالق تهیه می‌نمایند. تعدادی از نقوش قالی‌های كلفیر عبارتند از : جیران گل ـ ایكی دیرناخ‌لی گل (گل دو انگشتی) ـ تویوق ایاقی (پای مرغ) و …

 

ورنی بافی

شهرستان اهر، پایگاه اصلی خرید و فروش ورنی در آذربایجان شرقی است و در واقع به منزله بندر صادراتی این دستبافته محسوب می‌گردد (شاهسون‌ها) كه از قدیم الایام، هنر ورنی‌بافی در میان آنان رواج دارد. بگونه‌ای كه در تمام منازل این روستا مرد و زن و بزرگ و كوچك ورنی‌‌بافند. ورنی‌های بافته شده این روستا اكثراً صادراتی هستند و از نوع مرغوب بشمار می‌رود و دارای طرح‌های و نقوش بسیار زیبائی هستند. مًفرش نیز در این روستا بافته می‌شود كه در اصطلاح محلی به آن فرمج یا فرماش می‌گویند. یكی دیگر از دستبافته‌های زیبای این روستا، نوارهای زیبائی است كه با آن چوبهای بدنه آلاچیق را بهم متصل می‌كنند كه در اصطلاح محلی به آنها باسترنج گفته می‌شود. باسترنج‌ها معمولاً 5/7 سانتی‌متر عرض دارند و با نقوش گوناگون چون : پیشیك اوراسنی (پنجه گربه‌ای) ـ اولدوز (ستاره‌) ـ قایاجا (شطرنجی) ـ داراخ (شانه‌ای) ـ بافته می‌شوند.

ورنی از نظر بافت حد واسط فرش و گلیم است داربست ورنی افقی است و معمولاً ابعاد آن 5/1×2 متر است ماده اصلی و سنتی ورنی پشم است اما اخیراً از پشم مصنوعی و ابریشم مصنوعی و نیز ابریشم طبیعی جهت بافتن ورنی استفاده می‌شود. ورنی ابریشمین، در بازارهای جهانی بویژه در اروپا طرفدارانی پیدا كرده است. امروزه با ممنوعیت صدور آن به خارج، غالباً از طریق قاچاق و اكثراً از بازارهای تركیه به بازارهای فروش راه می‌یابد.

شهرستان اهر، پایگاه اصلی خرید ورنی در آذربایجانشرقی است. این شهرستان به منزله بند صادراتی این دستبافته محسوب می‌گردد. از نظر تاریخ و پیشینه از صنایع دستی عشایر شاهسون و از هنرهای بومی آذربایجان به شمار می‌آید. از نظر رنگ بسیار متنوع است و اساساً رنگهای شاد آن بیشتر طرفداردارند. شیوه رنگرزی عموماً گیاهی بوده و نقوش آن عبارتست از اشكال پرندگان، وحوش كوهی و صحرایی این نقشها از زوایای ذهن بافندگان ورنی مستقیماً و بدون واسطه هر گونه نقشه‌ای، به میان تار و پود ورنی می‌تراورد. ذخایر ذهنی بافندگان همواره از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد و به مدد دستهای خلاق هر بافنده‌ای پر بارتر می‌گردد. و از اینرو هنر ورنی همواره در حال شكوفایی و پویندگی است.

مفرش (در اصطلاح محلی فزْمج یا فرماش) نوعی ورنی ویژه زندگی عشایر كوچرو شاهسون كه بشكل صندوقی بافته شده و رختخواب عشایر و گاهی لباس نوعروسان در آن نگهداری می‌شود.

اهالی روستاهای اهر از عشایر ارسباران اسكان یافته اندكه از قدیم الایام هنر ورنی‌بافی در میان آنان رواج دارد. بگونه‌ای كه در تمام منازل این روستا مرد و زن و بزرگ و كوچك ورنی بافند و رقابت جالبی در بین آنها بچشم می‌خورد. ورنی‌های بافته شده این روستا اكثراً صادراتی است و از نوع مرغوب بشمار می‌رود. نیز طرحها و نقشه‌های ورنی این روستا بسیار زیباست.

غیر از ورنی و مفرش با ستریخ توسط عشایر شاهسون بافته می‌شود كه نواری است كه چوبهای بدنه آلاچیق را با آن بهم متصل می‌كنند. این نوار پهن 5/7 سانتی‌متر عرض دارد كه در آلاچیق‌های 26 چبخی 17 متر طول دارد.

با نقوش گوناگون بافته می‌شود از جمله: نقش پنجه گربه‌ای (پیشیك اوراسنی) نقش ستاره‌ای (الدوز) نقش شطرنجی (قایاجا) نقش شانه‌‌ای (داراخ)

و بغیر از اینها سایر صنایع دستی عشایر شاهسون: پلاس، خورجین، جوال اسب، جاجیم و گلیم و بافته های محلی همچون:

دُشناك : فرشی است كه كف كومه را می‌پوشاند

گوتاز : منگوله نوك قُبّه آلاچیق

اجاق قراقی: سه تكه نمد در اطراف اجاق كومه

آسلامه:جای ظرف و قاشق

گلین قاشی:طنابهای پهن با نقش ابروی عروس

اهر جزء شهر‌هایی است كه سبك خاص خود را دارد. فرشهای درشت باف از قدیم در آن تولید می شده است. خیلی كمتر از نقشه‌ و طرح ترسیم شده استفاده می‌كنند و ذهنی بافت هستند رنگهایی كه در فرش استفاده می‌كنند با توجه به فرهنگ عشایری كه بر این منطقه مستولی است بیشتر رنگهای تند و تیره هستند مانند قرمز و سورمه ای و. . .

ورنی در اندازه‌های مختلف و از جنسهای مختلف مانند ابریشم، پشم، ابریشم با پشم به شكلهای متفاوت بافته می‌شود.

حاشیه ورنی‌ها معمولاً دارای هفت قسمت بوده كه یكی از آنها بزرگتر از همه است، در وسط و دو حاشیه متوسط در كنار آن و چهارتای بقیه كه كوچكتر از همه هستند در كنار و بین آنها قرار گرفته است. غالباً حواشی كوچك(تره‌ها)گیاهی و هندسی و شكل اصلی حیوانی و در خیلی موارد نقوش گیاهی و هندسی است. حداكثر در عرض حاشیه 20 سانتیمتر است كه به آن(یلن) می‌گویند.

معمولاً در زمینه رنگهای لاكی، سرمه‌ای، كرم، سفید، پیازی، آبی، آبی روشن یا نقش حیوانات بكار می‌برند.

دلیل دیگری كه ورنی را در دنیا بی‌نظیر و منحصر بفرد می‌كند نقش آن است. امكان ندارد دو تخته ورنی از نظر طرح و نقش دقیقاً یك شكل و یكسان باشد.

هر ورنی نماینده تخیل و تجسم‌زنی بافنده است كه بطور حقیقی در دنیای واقعی پیرامون خود در ذهن دارد و چون نقوش ورنی برگرفته از طبیعت اطراف زنان عشایر ما بوده رنگهای بسیار زیبا و زنده و شادی را در آن بكار می‌برده‌اند مگر اینكه واقعه‌ای دلخراش روح آنان را آنگونه می‌آزرده كه بر روی دستبافته آنها نیز تأثیر می‌گذاشته است بعنوان مثال از واقعه‌ای كه تحولی در رنگ و نقش ورنی در مقطع زمانی كه این اتفاق افتاد به وجود آورد می‌توان صحبت كرد((در یكی از كوچها در مسیر ییلاق و قشلاق یك كامیون حامل نفرات واژگون و در اثر آن 11 نفر از اهالی دیل‌بیلمز كشته می‌شوند. در آن سال حتی یك تخته ورنی با رنگهای شاد بافته نشد.

صنعت دباغی در روزگاران قدیم در اهر رواج داشت و انواع چرمهای رنگین و مرغوب تولید می شد، ولی به علت رواج كفشهای ماشینی، این صنعت جالب توجه دست اهر از بین رفت.

همچنین گجبریهای زیبا از گل و برگ یا اسلیمی توریقی بسیار درشت تزیین یافته بازار اهر نشاندهنده آن است كه هنر گجبری در این شهر نیز رواج داشته.

.

جاجیم‌های ائل‌سوُن‌ها

ایلات ایلسونها برای ییلاق به مراتع غنی و سر سبز ورزقان از توابع اهر كوچ می كنند.ایل‌سونها قبایل چادر نشینی هستند كه در شمال شرقی در منطقه ارسباران(اهر كنونی) آذربایجان زندگی می‌كنند آنها از اتحاد 50 ایل گوناگون پدید آمده‌اند. جاجیمهای ایل‌سونها از بادوام‌ترین جاجیمها به شمار می‌آیند كه مهمترین بافت ایل‌سونها جاجیمهای چهارتخته رنگارنگ و ظریف است، طرحهای پیچیده دیگری نیز هستند كه معمولاً آنها بر روی دستگاه افقی معمولاً به صورت تكه‌های دراز و باریك بطول 3 متری می‌بافند سپس بهم می‌دوزند و تكه‌های كناره‌ها نقش بر لبه خود دارند كه در سرتاسر طول بافت ادامه می‌یابد و پس از اینكه تكه‌ها بهم دوخته شد، حاشیه‌ای چهار گوش را تشكیل می‌دادند. مهم‌ترین طرح در جاجیم اژدهایی بشكل S با دو گوش و یك دم است. به طور كلی ایل‌سونها از طرحی هندسی شكسته با رنگهای هماهنگ و ملایم نیز استفاده می‌كنند و كمتر می‌توان دو جاجیم ایل‌سون را از نظر طرح و رنگ مشابه بافت.

مسگری

هنر مسگری در شهرستان اهر بعلت رواج آلومینیم و منسوخ شدن ظروف مسی و همچنین بدلیل كاهش هنرمندان در این زمینه، رو به زوال است و تعداد كارگاهها بسیار كم شده است. در قدیم وسایلی چون مجمعه مسی، طشت، آفتابه و لگن، قوری، كاسه و بشقاب و . . . در ابن كارگاهها ساخته می‌شده كه اكنون منسوخ گردیده است.

هنرمند مسگراهری ابتدا مس را با قلع و نشادر، تمیز و سفید می‌كند و سپس از آن دیگ و ظروف دسته‌دار می‌سازد. یكی از انواع ظروفی كه در اهر ساخته می‌شود در اصطلاح محلی سهنگ آبجوش نام دارد كه ظرفی است دسته‌دار با دهانه تنگ.

در شهرستان اهر فرش هائی متراكم و پر گوشت در اندازه های متغیر و متمایل به چهار گوش بافته می شود. بر خلاف سایر مناطق بافندگی آذربایجان كه طرحهای آنها كاملاً متاثر از طرحهای هندسی قفقاز میباشند در این شهر غالباً فرش هائی در سبك منحنی با نقش ترنج می بافند . این ترنجها اغلب بدون سر ترنج بوده و با هشت كلاله جانبی محاط شده اند .

سماور سازی در این شهر هنوز رایج است و ابزار آنها همانند ابزار مسگران است بعلاوه ابزاری چون سندان موش بریده، سندان شترگلو،سندان بزرگتربه نام قلواربوزا و…برای این كار تمام چكشها خوب پرداخت شده و رویه آنها كمی خمیده است.

آبادی معروف اشتبین از بخش ورزقان و شهرستان اهر، به شمار میرود و صنایع دستی ازمنابع عمدهدر آمد مردم روستا به شمار می رود.سابقه تولید ابریشم در اشتبین به چندین صد سال بر می گردد. برای اولین بار، پرورش كرم و نوغان از اردوباد قفقاز، به این منطقه آورده شد و گاركاههای متعددی از این رهگذر به فعالیت مشغول بودند. متاسفانه به علت بی توجهی به این صنعت مهم، مهاجرت روستاییان و فقدان وسایل مدرن،پرورش كرم ابریشم و تولید آن اكنون،در حال نابودی می باشد.

یكی دیگر از روستاهای اهر كه قالیبافی در آن رواج بسیار دارد هوراند است كه از بخشهای تاریخی و كهن اهر به شمار می رودوهوراند مخفف اهورا است و می توان چنین استنباط كرد كه آیین زرتشتی از زمانهای دور در این منطقه بوده.و بالطبع

اعتقادات مردم بر روی نقوش بافته هایشان تاًثیر گذاشته نمونه های واضح آن را بر روی قالیچه ها نمایان است.در این روستا 80 درصد از ساكنان به كشاورزی مشغولند و 20 درصد از جوانان و كودكان به قالیبافی در كارگاهها می پردازند. و انواع قالیها، گلیمها و جاجیم ها را تولید می كنند.

 

صنایع دستی بستان آباد

بستان آباد در محل شهر باستانی و گمشده اوجان بنا شده است. اقتصاد بستان آباد، اقتصادی وابسته به كشاورزی و دامداری است و صنایع دستی جزء هنرهای متفرقه زنان روستایی به شمار می رود، ولی از عمده ترین هنر های دست این شهر می توان به كشبافی، حلاجی و صابون سازی و قندریزی اشاره كرد كه جزء مشاغل مردم بستان آباد در آمده است.

گیلوانك روستایی در اطراف بستان آباد است كه فرشهای ابریشمی تولید می‌كند كه این فرشها از سبك طراحی مراغه تبعیت می كنند و رنگهای سورمه‌ای، كرم وپیازی، از رنگهای متداولی است كه در این فرشها به كار می رود. در بعضی روستا ها فرشهای درشت بافت تولید می شوند كه در بازار زیاد مورد علاقه مصرف كنندگان نمی‌باشد و طرفدار آنچنانی ندارد. این فرشهای درشت بافت از نظر رنگ بیشتر رنگ قرمز دارند و طرح آنها بر گرفته از طرح تبریز است.

 

كفش دوزی

شیوه كفش دوزی در این شهر، روش كفشدوزهای درجه دوم آمیخته ای از فن كفشگری روزگار قدیم است به خصوص وقتی تخت آن را از لاستیك فرسوده اتومبیل درست می كنند.ولی هم اكنون با افزایش مصرف كفش چرمی، پینه دوز یا تعمیر كننده به روشهای جدیدی كفشهای مرغوبتر تولید میكنند.

سفیدگری

مردم این شهر به دلیل نزدیك بودنشان با مركز استان به سفید كردن ظروف مسگرها و سماورسازان نیز می پردازند، یا اینكه ظرفهای زنگ زده را سفید می كنند. ظرفی كه باید سفید شود، سفیدگر قسمتی از ظرف را با آمیخته شن و رنگ پر می كند و سپس آن را در درون چاله شن و ریگ می‌گذارد، و با پای برهنه درون ظرف می ایستد و آن را با سرعت می چرخاند به گونه ای كه شن و ریگ از تو و بیرون آن را تمیز كند. سپس آن را روی آتش گرم میكند. آمیخته ای از قلع و نشادر با پنبه روی آن می كشد. نشادر بخار می شود و سطح فلز را تمیز كرده قلع آب می شود و با پنبه قلع را به تمام قسمتهای ظرف بطور یكنواخت می مالد. ظرفهای بزرگتر را نیز روی كوره می‌گردانند تا اینكه كار سفید گری به پایان برسد.

ترازو سازی

این شهر از دیر باز به ساخت ترازوهای بزرگ و كوچك به نام قپان معروف بوده است. اغلب این قپانها از سه پایه آویزان می‌شدندو در داخل حجره های بازار با زنجیر از سقف آویزان می شدند.

ساخت ترازوهای شاهین دار نیز رواج داشته كه در ساخت آنها دقت زیادی بكار می بردند به این صورت كه ترازوساز میخ انتهای شاهین را كه مركز محور ترازو است از فولاد آبدیده می سازد و برای كم كردن اصطكاك لبه آن را تیز می كند وكفه ترازو را از زنجیر آویزان می كند. وزنه های ترازو نیز بر طبق سفارش به وسیله آهنگران ماهر ساخته می شوند.

 

صنایع دستی جلفا

جلفا شهر گمركی و مرزی استان آذربایجانشرقی در جنوب ساحل رودارس واقع شده ، و در لغت به معنی بافنده است . در قدیم، این منطقه یكی از مراكز مهم پرورش كرم ابریشم بود و مردم آن در تولید ابریشم و پارچه های حریر تخصص داشتند. به دستور شاه عباس صفوی، در حدود سه هزار نفر از ارامنه، از جلفای ارس به جلفای اصفهان كوچ داده شدند تا در امر تولید و صدور ابریشم از راه خلیج فارس، كه مهم ترین كالاهای صادراتی ایران آن عصر بود، فعالیت نمایند و صنایع مختلفی را كه ارامنه جلفای آذربایجان با آن آشنا بودند به ساكنان جلفای اصفهان یاد دهند. او به خاطر آسایش و رفاه آنها، شهری به شكل جلفا در كنار زاینده رود بنا كرد كه به همین نام معروف است.

نرمترین و لطیفترین الیاف پارچه ای ابریشم كه بافت آن به دوره مادها بر می گردد از این منطقه بدست آمده، در دوره صفویه ابریشم بافی در جلفا رواج بسیار داشت ولی پس از زوال صفویه صنعت ابریشم كشی رو به كاهش گذاشت .اما در 1864 بدلیل راههای صادراتی خوب به فرانسه و ایتالیا و افزایش قیمت آن در اروپا بار دیگر این صنعت رونق گرفت. پرورش كرم ابریشم در جلفا از دیر باز رواج داشته بدین جهت بافت ابریشم نیز در طی قرون به مشاغل مردم این منطقه اضافه شده است. هم اكنون برای بافت این نوع پارچه از دستگاههای بافندگی پیشرفته استفاده می كنند كه تكمیل شده دستگاه بافندگی زمینی یا یك گورتی است.

ابریشم بافی در این شهر از همان ابتدا با دستگاههای افقی زمینی یا یك گورتی بافته می شد، و در طی قرون به دستگاههای چند گورتی تبدیل شد. بافنده تار را ابریشم پیچ روی چله تون آماده میكند سپس طرح مورد نظر را گرفته و آن را با نخ به دستگاه می بندد، یعنی ته نخهای تار را رشته رشته به چوبی به نام تیر بردی می بندند كه درست در داخل شكاف نورد تار می افتد.

به تدریج كه كار جلو می رود و پارچه بافته شده دور نورد پیچیده می شود گوله های تار با كیسه‌ها بالا می آید. وقتی به قرقره رسیدند بافنده رشته تار را دوباره باز می كند تا كیسه ها نزدیك زمین برسند و دوك آماده برای بافتن یك متر و نیم پارچه ابریشمی شود.

دلیل روی آوردن مردم جلفا به ابریشم بافی به جهت كمبود باران و شوری و نامرغوبی جنس خاك است كه كشاورزی در باغداری چندان پیشرفته نیست.

جلفا از كانونهای فرشبافی استان نیست و حدود 20 سال اخیر است كه در بعضی مناطق این شهرستان و توابع فرش تولید می‌شود. این مناطق سیه‌رود، سیه‌سرا و لیوارجان و علمدار است كه فرش در سبك تبریز تولید می كنند و حتی از نظر رنگ و طرح و نقشه نیز از طرح و رنگ و نقشه تبریز تبعیت می كنند.

 

صنایع دستی سراب

سراب در قسمت میانی آذربایجان قرار دارد، ویكی از شهرهای تاریخی و قدیمی می باشد. در گذشته از مراكز عمده فرشبافی استان آذربایجان بوده و امروزه نیز همگام با سایر نقاط بافندگی استان رشد این صنعت به نحو مطلوبی در آن تداوم دارد . بر طبق آمار هشت سال پیش بافندگان این شهر و توابع آن بر روی متجاوز از2700 دار قالی بافی بكار بافت فرش هائی بیشتر در قواره های كوچك ذرع ونیم ودو ذرعی و همچنین كناره هائی در طول 3 تا 6 متر و عرض 1 متر اشتغال داشته اند .

فرش های سراب با ترنجهای شش ضلعی در سبك هندسی در رنگهای نسبتاً زنده تر و براق تر نسبت به گذشته و در رنگهای كلاسیك قرمز و قهوه ای وآبی سرمه ائی و نخودی بافته می شوند .

گارگاه مشایخی در سراب با ارائه فرش هائی ظریف و زیبا در مایه طرحهای ترنجدار هراتی به صنعت بافت این شهر شهرت قابل توجهی بخشیده است .

فرشبافی سراب به علت مرغوبیت و نقشه و رنگ معروف بوده و مهم ترین اقسام این صنایع قالیچه هایی در قطع كوچك و كناره های بسیار با دوام و خوش نقش و نگار است. تولید قالی روستایی باف و شهری باف، نظیر آنچه در تبریز، مراغه و مرند وجود دارد، در سراب مرسوم نیست.

روستای شربیان آبادی مهم كشاورزی و اقتصادی شهر سراب می باشد. بزرگ ترین منبع در آمد مردم شربیان،پس از كشاورزی، تولید مرغوب ترین نوع قالی روستایی باف می باشد كه به مرغوبیت جنس و رنگ و تنوع نقش و نگار معروف است پس از قالی هریس و مهربان، در سراسر آذربایجان از نظر حجم داد و ستد، بازار پر رونقی دارد و به مراكز عمده مصرف قالی در استان و سایر شهرها صادر می شود.

 

رنگرزی

از قدیم الایام رنگرزی پشم و ابریشم در این منطقه رواج داشته است و رنگرزان از گیاهان رنگ دار نظیر انار، گردو، روناس، اسپرك و … برای رنگ رزی گیاهی استفاده می كردند. هم اكنون نیز این شیوه از رنگرزی در كارگاههای كوچك انجام می شود.

 

شانه سازی

از دیر باز هنر شانه‌سازی تا همین اواخر رواج بسیار داشت ولی هم اكنون نمی تواند با عرضه زیاد شانه های پلاستیكی رقابت كرده و تبدیل به هنری خانگی با تولید اندك شده است.

شیوهساخت بدین صورت است كه ابتدا چوب را به شكل مستطیل بریده پس از آن حاشیه های بلند آن را تیز كرده و بغلهای آن را رنده كرده و دندانه های آن را در سه مرحله می برند، یكی دندانهدرشت كه با اره دندانه درشت می برند. دندانهریز با اره دندانهریز و بالاخره با اره ریز زن، دندانهآن را ریز می كنند. سپس با لیسه مخصوصی به نام قلاب كناره های دندانه را صاف و گرد میكنند، سرانجام دندانه ها را با سوهان نوك تیز میكنند.

در اینكه هنر درودگری در این شهر بسیار ارج داشته است،تردیدی نیست. زیرا هر درودگر نام خود را در گوشه كاری كه انجام می داده می‌كنده است. درهای كنده كاری شده بسیاری در محله های قدیمی این شهر وجود دارد.درودگران وسایل دیگری از جمله دستگاه بافندگی،كلونهای چوبی،درشكه و…نیز می‌سازند.

 

 

صنایع دستی شبستر

شبستراغلب تولیدات زراعی و غذایی دارد. ولی در روستای كوزه كنان شبستر هنر سفال كاری سنتی از رواج فوق العاده ای بر خوردار است و محصولات تولیدی آن در اكثر شهرهای استان به فروش می رسد. تولید سفال در این منطقه قدمتی هزاران ساله دارد . منطقه ای وسیع و دارای قدمتی بسیار طولانی و كوزه های سفالی آن،آنچنان مشهورند كه نام روستا نیز از آن گرفته شده است. سفال این منطقه اندازه بسیار بزرگ كوزه ها و گلدانهای سفالی است.از زمانهای دور ساخت سفالهای بی لعاب در كوزه كنان متداول بوده ولی امروزه از لعاب برای تزیین سفالها استفاده می شود.

مواد اولیه كوزه گری خاك رس است كه از تپه های اطراف یا زمینهای زراعی آورده می شود كه رنگ آن قرمز و زمانی كه به گل تبدیل می شود قهوه ای مایل به خاكستری است.

نحوه كار بدین قرار است كه ابتدا سفال سازان گل رس را بوسیله دست یا وسیله ای مانند چكش می‌كوبند تا كلوخه های بزرگتر آن خرد شود و سپس آنرا توسط الك های دستی غربال و در حوضچه ای كه جهت شستشو و تغلیظ ساخته شده است ریخته و با آب مخلوط و خیس می نمایندو آنقدر به آن آب اضافه می كنند تا به صورت دوغاب غلیظ در آید. پس از مدتی ذرات ریز خاك رس ته نشین می شود و آب اضافه آنرا از سوراخ ریز بغل حوضچه خارج می كنند. بعد گل را به كارگاه منتقل كرده، آنرا لگد كوبی می‌كنند و این عمل را اصطلاحا چانه كردن می گویند.

در بعضی موارد خاكهای سفالگری دارای انقباض زیاد می باشد كه در موقع خشك شدن ترك می‌خورد، به همین منظور گرد سفال یا الیاف گیاه لویی به آن اضافه می كنند كه موجب افزایش استحكام در هنگام خشك شدن می شود. در مرحلهبعدی چانه گل را روی چرخ كوزه گری كه

عبارت است از 2 صفحهزیرین توسط پا، روئی چرخیده و با دست شروع به شكل دادن چانه گل می‌كنند و پس از آماده شدن آن،قسمت های اضافی را با ابزار ساده ای مانند نخ و غیره می‌برند، بعد روی آن را تراشكاری میكنند و شكل می دهند.بعد از اینكه كوزه سفالی را بمدت 24 ساعت در سایه قرار دادند آنرا داخل كوره قرار داده می پزند.در گذشته برای تامین حرارت كوره از هیزم استفاده می شد ولی امروزه نفت سیاه و حتی گاز طبیعی به این منظور بكار می رود.

 

چرخ كوزه گری صفحه گردی است كه با پا حركت می كند. این چرخ به وسیله صفحه ركابدار سنگینی به نام تمن كه كوزه گر در جهت مخالف حركت عقربه ساعت با پای خود می‌گرداند به حركت در می آید.

كوزه گرچانه گل را روی چرخ سفالگری قرار می دهد و شروع به شكل دهی آن می كند.خود شكل دهی به سه روش انجام می گیرد،اولی قالبگیری آزاد است كه عموماً به شكل فتیله‌سازی است، دومی كوزه گری با چرخ است، و سومی با قالب درست كردن است كه تنها كاشیها را به این روش قالبگیری می كنند.

هنگامی كه ته كوزه با ماله تراشیده شد، سفالگر با شانهقالبی دندانه داری به سفال نقش می دهد و سپس در حالی كه چرخ میگردد كوزه را با سیم از روی كوزه بر میدارند و در جای تاریك نیمه خشك نگه داشته و سپس به گرمخانه برده و سپس برای پختن، سفالها را در كوره قرار داده و به مدت 16 ساعت در حرارت می دهند و دو روز نیز در كوره می مانند. اگر بخواهند سفال را لعاب بزنند بعد از پخته شدن گرد و خاك را پاك كرده، لعاب می زنند و دوباره داخل كوره قرار می دهند.لعاب در كوزه كنان كمتر استفاده می شودو بیشتر از رنگهای بژ، قهوه ای ،سفید و اكسید آهن كه به رنگ قرمز است استفاده می كنند. ظروفی كه در كارگاه تولید می شود عبارتند از:

قلك، كوزه، گلدان، پارچ، سماور، فنجان، دوری، آبخوری، كاسه، تولكا (خمرهترشی)، چلمك (ظرف غذا پزی) و… . از استادان بنام این روستا كاظم فرجیان است كه تاری از سفال ساخته كه همچون تار چوبی می توان آن را نواخت.

در بخش شبستر كه اكثر روستاهایی كه قالیباف هستند از سبك طرح و رنگ و بافت مرند تبعیت می‌كنند اما دیگر مناطق این شهرستان و روستاهای تابعه عین جلفا می‌باشند. در این شهرستان طرح ماهی خوی و مرند نیز بافته می‌شود.

 

صنایع دستی مراغه

مراغه جزو شهرهایی است كه در دسته‌بندی بافت باید آن را از مناطق بافت ابریشم استان نام برد و از تلفیق دو شیوه بافت فارسی و تركی هم در طرح و رنگ و چله و دار فرشها تولید می شوند. اكثر نقشه‌ها و رنگ‌ها از سبك بومی و منطقه ای تبعیت می‌كنند.

طرحها تلفیقی از نقشه‌های اصفهان و كاشان می باشد كه خود بوجود آورنده طرح و سبك جدیدی شده است. رنگ‌های سورمه‌ای، سفید، پیازی و فیروزه‌ای در رنگنبدی‌های آن متداول است. گره بافت آن تركی است و ابزار بافت آن هم تركی می‌باشد.

 

مفرش‌بافی

در منازل روستایی برای نگهداری رختخواب و تشك و لوازم خواب از مفرش استفاده می شود و در كوچ ایلات و عشایر نیز مفرش وسیله بسیار مناسبی برای حمل وسایل مختلف به شمار می آید. مفرش به شكل مكعب مستطیل است و در اندازه های مختلف به هم دوخته می شود و دارای نقش و نگار جالب و دل انگیزی می باشد و از محصولات عمده این شهر به شمار می‌رود.

 

مسند بافی

مسند گلیمچه ای است در اندازه 150*80 سانتیمتر مربع كه خیلی محكم و ریز بافت است.مسند بیشتر مصرف زینتی دارد.این هنردر روستاهای كلیبر بیشتر كاربرد دارد.

 

خورجین بافی

خورجین برای حمل اشیاءو وسایل دست مورد استفاده قرار می گیرد و با نقوش خاص و زیبایی بافته می شود.

 

جاجیم بافی

جاجیم بافی در مراغه به وسیله دستگاههای ساده بافندگی با گورت صورت می گیرد كه هم برای بافتن طرحهای پودی چون گلیم و هم برای بافت طرحهای جاجیم به كار می رود.

 

نخ‌دوزی

از آنجایی كه نخدوزی و سكمه دوزی جزء هنرهایی است كه زنان در خانه انجام می دهند اطلاعات عمومی درباره تكامل و رشد این هنر محدود است. زنان این شهر در كارهای تزیینی و آرایشی معروفند و بافته هایشان اغلب بر روی عرقگیر، زین اسب، روبالشی، رومیزی، رو دیواری و رولحافی دوخته می شود.

روش دوخت به این صورت است كه نقشه را با گچ روی پارچه می‌كشند. قلاب یا دسته سوزنی كه دسته آن چوبی است گرفته و آن را به پارچه یا ماهوت فرو می كنند.نخی كه در پشت پارچه است با سر این قلاب آن را نخ پیچ كرده و به شكل حلقه ای به طرف روی پارچه می آورند، كه به اصطلاح آن را نخ از دست چپ گرفتن می نامند، و با این نخ پیچ كه هنوز دور قلاب است دوباره به پارچه فرو می كنند و نخ زیر آن را گرفته، نخ پیچ دوم را بالا می آورند و به همین طریق ادامه می دهند و بخیه زنجیری به نام پیچ درست می كنند. بیشتر رویه پارچه به این طریق پوشیده می شود. اغلب طرحها دارای رنگی مغایر با رنگ پارچه زمینه است.

حصیر بافی مراغه

چم بافی در مراغه حتی امروز هم پیشه مهمی بشمار می رود و افراد زیادی مشغول به تولید این هنر دستی می باشند. حصیر بافی كه عبارت از بافت نی های نازك در میان تارهای نخ پنبه است، از زمان باستان تاكنون تغییر نكرده است.

روش ساخت آن به این صورت است كه ابتدا نخهای دولای محكم پنبه ای به نام ریسمان بین دونورد كه یكی در بالا و دیگری در پایین قراردارند، بسته می شوند و حصیر بافی از چوب پشتنبند آغاز می گردد. این نوردها به میخهای چوبی به نام چنگام كه در زمین فروكرده اند بسته می شوند. حصیربافان، كه معمولاً سه نفر می باشند، نی ها را با دست ، یكی زیر دیگری روی نخ تار، می بافند ضمن بستن و پیچیدن دار جاهایی كه نی های خارج به نی های وسط می رسند ، دو نخ چله را دولا می كند. این كار برای محكم كردن محلهایی كه نی ها روی هم قرارمی گیرند، لازم است.

وقتی نی ها را می بافند، ته نی های بیرونی به اندازه 5 سانتی متر بیرون می ماند و این قسمتهای اضافی را با پود دیگر می پیچانند و بدین ترتیب كناره و شیرازه آن را محكم می كنند. پس از بافتن هر ردیف آن را با شانه می زنند و این شانه چوبی است كه تعدادی سوراخ دارد كه نخهای تار از میان آن سوراخها می گذرد. وقتی كه به این ترتیب 30 تا 45 سانتی متر بافته شده بافنده روی حصیر چمباتمه می زند. تارها را با ستون چوبی به نام پادار محكم كرده و با تعداد آجر میخكوب می كنند. به تدریج كه كار جلو می رود تخته و پادار جلو برده می شود. وقتی به آخر تار رسیدند حصیر را از نورد می برند و سر ریسمانها دور اول و دور آخر بافت را گره می زنند. درمراغه حصیر بافان به كار سبدبافی نیز می پردازند و تنها ابزاری كه برای زنبیل بافی (سبدبافی) به كار می رود كُنده چوبی و چاقو است كه برای شكافتن و بریدن نی ، به كار می رود. زنبیل بافی بدون ابزار و با دست انجام می شود. زنبیل بافان این منطقه جاروهای دستی نیز درست می كنند و آنان كه فقط جارو درست می كنند جاروباف نامیده می شوند.

 

پالاندوزی مراغه

هم اكنون پالاندوزی در این شهر، شغلی بی مقدار و كوچك است ولی هنوز پیرمردان روستایی گاهی برای یابو یا الاغ خود پالانی درست می كنند. طرز كار بدین نحو است كه موی اسب را دور یك قاب چوبی جمع آوری كرده با جوالهای پشمی دستبافت و حاشیه دار آن را می پوشانند و دور لبه آن را جوالدوز می دوزند. برای دوختهایی كه باید از این ور پالان تا آن طرف امتداد یابد با درفشی كه بلندی آن در حدود یك متر است آن را سوراخ كرده، و نخ پشمی محكمی را از یك طرف سوراخ فرو كرده و با قلابی آهنی به نام شاخ بیرون می كشند.

صنایع دستی كلیبر

كلیبر از پیشینه تاریخی بر خوردار است و یكی از مكانهای تاریخی و بسیار مهم استان به شمار می‌رود. بزرگترین كمك به اقتصاد مردم كلیبر، بهره گیری از فرصتهای زنان روستایی این شهر است كه با بافتن جاجیم، گلیم،ورنی، نمد، قالیچه و لباسهای پشمی، هنر دستی خود را نمایان می سازند. به هنگام پشم چینی، چه در قشلاق و چه در ییلاق به خصوص در تابستانها بهترین پشم لطیف و شاداب گوسفندان را از پشم های قابل فروش جدا كرده و در آبهای زلال چشمه سارهای كوهساران می شویند. سپس با حوصله و دقت آن را می ریسند و تبدیل به خامه و ریسمان الوان فرش می كنند. آن گاه قالیچه ها و جاجیم ها را بر پا كرده شروع به بافتن می‌كنند. قسمتی از قالیچه، جاجیم، ورنی، خورجین و گلیمهای بافته شده مازاد بر احتیاج، به وسیله رئیس خانوار به بازارهای هفته، حمل شده با پول نقد یا با جنس معامله می شود و یا در حین كوچ به پیله ورانی كه به اردوهای ایلاتی می آیند، فروخته می شود. جوانان روستاها كه تازه تشكیل خانواده داده اند، با فروش محصولات دستباف خانوادگی به سرمایه خود می افزایند و دختران جوان با دستهای ظریف خود آنچه را كه بافته اند، به عنوان جهیزیه و لوازم اساسی زندگی به خانه تازه داماد می آورند.

در اغلب مناطق روستایی كلیبر كه مهم ترین آنها میشه پاره، حسین آباد و گرما دوز است قالی ، گلیم و جاجیم بافته می شود و جزء مشاغل زنان و كودكان به شمار می رود.

همچنین ساخت سفالهای ناهموار به صورت دستی در این منطقه كار می شود كه بسیار ابتدایی و در عین حال زیبا درست می كنند.

آهنگری نیز از مشاغل مردم كلیبر به شمار می رود كه در كنار آن به مشاغلی نظیر كارد و چنگال سازی، قفلسازی، نعل سازی و گاریسازی مشغولند.

 

 

حجاری روی سنگ

كتیبه های سنگی بدست آمده از این شهر نشانگر این است كه حجاری تزیینی به نام قلمزنی یا حجاری روی سنگ انجام می شده چنانكه برای تزیین یك سنگ گور سنگتراش قسمتهای اضافی سنگ را بریده و سپس رویه آن را درخشان می كرده.

هم اكنون نیز سنگ تراشان این شهر این منطقه گاهی به كندن ظروف از سنگ می پردازند و اغلب آنان یا با دست كار می كنند یا روی چرخ مخصوصی آنها را گود می كنند.

دستگاه سنگ تراشی شبیه دستگاه خراطی است ولی بسیار نیرومندتر از آن است.

 

تاریخچه قالیبافی در مرند

صنعت فرش‌بافی از قدیم‌الایام از مشاغل شهر مرند بشمار می‌آید. قبل از انقلاب در منطقه مرند فرشهای متوسط از نظر فنی با رجهای 20 الی 40 بافته می‌شد كه معمولاً از نقشه‌های كرمان، تبریز، اصفهان، هریس و ماهی استفاده می‌كردند ولی از سال 1361 به بعد بعلت افزایش قیمت فرشهای اعلاء قریب 90 درصد از فرشبافان شهرستان مرند به بافت قالی با رَج شماره 50 و 60 و 70 به بالا روی آوردند. این امر باعث شد كه شهر مرند به یكی از مهمترین مراكز بافت فرشهای صادراتی تبدیل شود كه امروزه نیاز بازار تهران و تبریز را فرشهای چشم‌گیری در طرح‌ها و اندازه‌های مختلف با رج اعلاء پر می‌كنند و تا سال 1374 این صنعت روز به روز بعلت داشتن قیمت مناسب و بازار داغ صادراتی درآمد خوبی را برای بافندگان فرش داشته و باعث رشد این صنعت گردیده‌ است. از سال 1374 به بعد مشكلاتی كه پیش آمد باعث ركود بازار فرش گردیده است.

ویژگی‌های فرش مرند

نقشه ها و بافت مرند مشابهت فراوانی با طرح و بافت تبریز دارند بگونه ای كه تشخیص آنها از تولیدات تبریز به سهولت میسر نیست .این شهرستان یكی از مهمترین مراكز بافت فرشهای صادراتی در استان بشمار می‌رود كه بر اساس تحقیقات بعمل آمده در حال حاضر این شهرستان 20% از نیاز بازار فرش تبریز را تأمین می‌كند، نظر به تغییر روش ناگهانی بافت فرش در مرند و با توجه به اینكه بافندگان شهرستان مرند بتوانند فرشهای خود را در بازار فرش تبریز كه یكی از مهمترین مراكز عرضه و صدور فرش به بازارهای جهانی آلمان، كانادا، آمریكا و كشورهای حوزه خلیج فارس بشمار می‌رود، مطرح نمایند می‌بایست سعی و كوشش بسیار می‌كردند كه در این راه نیز تا حدی موفق بودند، بطوریكه در حال حاضر بافندگان فرش در روستاها و بخش‌های تابعه مرند عموماً فرشهای صادراتی می‌بافند.

دستگاههای دار قالی : دستگاههای دار قالی بافندگان شهرستان مرند ثابت و از نوع تبریزی می‌باشند بدین صورت كه دو قطعه چوبهای طرفین و یك سردار و زیردار با ستونها و پیچ و مهره‌های فلزی بهم وصل می‌باشند. ابزار و تجهیزات مورد استفاده در قالیبافی همچون تبریز است. اندازه‌های فرش مرند عمدتاً عبارتند از:

1×1 ـ1.5×1 ـ 2×1.5 ـ 2×2 ـ 3×2 ـ 3.5×2.5 ـ 4×3 ـ 3×3 ـ 4×6

و در شكلهای مختلف از قبیل مربع، مستطیل، دایره و بیضی بافته می‌شوند.

رنگرزی : در 10 درصد از كارگاههای موجود در سطح شهر و روستاهای تابعه آن بوسیله رنگهای شیمیایی موجود در بازار و در اختیار قالی‌بافان قرار می‌گیرد.

رنگهای متداول در این منطقه اكثراً قرمز، كرم، دوغی، سیاه، پیازی كه در متن قالی‌های خود بكار می‌برند هستند و حدود 10 كارگاه رنگرزی فعال در سطح شهر مرند و توابع آن وجود دارد.

بافت : در بافت قالی مرند از گره‌ تركی استفاده می‌كنند.

نقشه : در نقشه‌های قالی شهرستان مرند از طرحهای گردان (تبریز، اصفهان، كرمان، ماهی) و طرح شكسته موسوم به لچك ترنج معروف به نقشه‌های هریس استفاده می‌نمایند و همچنین نقشه‌هایی نظیر محرابی، شكارگاه، زیرخاكی، گلدانی، تابلو نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد.

كارگاه حاج جلیلی حدود 100 سال است كه در این شهر در زمینه فرشبافی فعالیت داشته است و با فرش‌های مرغوب و اعلای خود به قالی بافی مرند شهرت قابل توجهی داده است .

 

سبدبافی

روستای كشك‌سرای در حومهشهرستان مرند در جلكه وسیعی قرار گرفته كه راه ترانزیتی مرند- خوی – بازرگان از 13 گیلو متری آن می گذرد.ساخت اقتصادی سیمای كسكسرای كلاً اقتصاد روستایی است و غیر از قالیبافی ، سبد‌بافی «سِله‌توخماق» رواج دارد. این سبد‌ها از جنس ساقه گندم بوده و غالباً توسط زنان و دختران روستا بافته می‌شود. ساقه‌های گندمی كه از طریق درو كردن به دست می‌آید، توسط زنان و كودكان جمع آوری می‌شود سپس در فصل زمستان خیسانده و نرم می شود و گاهی بارنگهای شیمیایی (اغلب قرمزو سبز) رنگ می‌شود و سپس در سبدبافی به كار می‌رود.

به غیر از كشكسرای، در روستاهای : قرجه، وانجا، قرجه‌ممد كه باز از توابع مرند هستند نیز سبد‌بافی كمابیش وجود دارد.          

 

سفال و سرامیك

بخش زنوز از توابع مرند مهمترین مركز سرامیك‌سازی آذربایجان شرقی است. سرامیك از خاك چینی(كائولن) ساخته می‌شود كه معادن آن در كوههای اطراف زنوز به وفور یافت می‌شود. علاوه بر بخش زنوز سرامیك‌سازی در شهر تبریز نیز وجود دارد و سفال و سرامیك‌سازی در زنوز و همچنین تبریز از همین خاك كائولن و به یك شكل انجام می‌گیرد.

مراحل مختلف و شیوه پخت سرامیك :

در ابتدای كار خاك كائولن به پودر قابل استفاده توسط آسیاب برقی تبدیل می‌شود. در مرحله بعدی كیسه‌بندی پودر در بسته‌های 50 كیلوئی و بعد از آن انبار كردن بسته‌ها و تهیه پودر شیشه از بطریهای مستعمل با استفاده از آسیاب برقی است. مرحله دیگر مخلوط كردن 35 كیلو پودر خاك چینی با 10 كیلو پودر شیشه است و بعد از آن ساخته شدن سرامیك از گل آماده شده توسط چرخ گردان و دستهای هنرمند استادكار صورت می‌گیرد. بعد از این مرحله، مرحله خشك كردن سرامیك، سائیدن و سمباده زدن آن است و بعد از آن شستن و خشك كردن، نقاشی روی آن و لعاب زدن انجام گرفته و بعد از آن پختن سرامیك لعاب زده را در كوره می‌پزند. نقش زدن بر سرامیك با رنگهای شیمیایی آتشی صورت می‌گیرد و معمولاً رنگهای زرد، قرمز، سبز و آبی بكار می‌رود. دو كارگاه سرامیك‌سازی در زنوز دایر است: كارگاه سرامیك‌سازی سازمان صنایع دستی آذربایجانشرقی است و كارگاه شخصی سرامیك‌سازی قاسم كبودی.

محصولات سرامیك مرند در بخش دولتی آن، در فروشگاههای صنایع دستی استان بویژه تبریز عرضه میگردد. كارهای زنوز دارای نقش‌های بسیار ساده و تركیبی از ساده‌ترین خطوط است و رنگ سرامیك‌های زنوز سفید می‌باشد.

 

گل چینی

این هنر اخیراً در مراكز صنایع دستی این شهر رواج بسیار داشته به طوری كه نمونه هایی از آن در بازار عرضه می شود و یكی از هنرهای وارداتی به شمار میرود ولی به دلیل استقبال در صدد بر آمدیم تا این هنر زیبا را معرفی كنیم.

روش ساخت به این صورت است كه ابتدا مقداری چسب چوب را با آب و گلیسرین مخلوط كرده و سپس به آن نشاسته اضافه می كنیم و حرارت بسیار كم داده تا خمیر آماده شود. با استفاده از خمیرگل‌های مورد نظر را فرم داده و خشك می كنیم وبا روغن روی آن را جلا می دهیم. بدین ترتیب گل چینی با استفاده از موادی چون نشاسته،چسب چوب،گلیسرین، وازلین، آب، براق كننده ها و پودر صدف ساخته میشود

 

صنایع دستی ملكان

آثار بدست آمده از این منطقه نشان می‌دهد كه روزگاری منطقه جنوبی ملكان دارای تمدن با شكوهی بوده است.

ملكان جزء مناطق بافت فرشهای ابریشمی استان آذربایجانشرقی می‌باشدو همانطوركه می‌دانیم فرشهای تولیدی مناطق فارسی و تركی از نظر شیوه بافت طرح و رنگ و حیله و دار باهم فرق دارند در حالیكه در این منطقه این دو شیوه باهم تلفیق شده‌ و شیوه خاص خود را به وجود آورده است و طرحها تلفیقی از نقشهای اصفهان و كاشان می‌باشد. رنگهای متداول سفید، پیازی، فیروزه‌ای و سورمه‌ای است.

 

زنبیل بافی و طناب‌بافی

برای بافت، مقدار زیادی از طنابها را از موی زبر بز، گیس باف می كنند و در مورد طنابهای كنفی و پنبه ای، طناب باف، راه می رود و با چرخ ریسندگی آنها را می بافد. طناب باف دو چرخ نخ پیچی دارد كه همانند دستگاه ورتابی قالی است. هر كدام از این چرخها روی چهار پایه چوبی محكمی نصب شده است. چرخ ریسمان تاب برای اینست كه این ریسمانها را به شكل طناب ببافد. و زنبیل باف آن را به شكل زنبیل می بافد.

 

دول سازی

یكی از پیشه های قدیمی در این شهر كه هم اكنون پیش پا افتاده و منسوخ شده دول دوزی است. این دولهای چرمی بزرگ را برای كشیدن آب از چاه به كار می برند. این دولها از پوست كامل بز یا گوسفند درست شده، به شكل استوانه است و پوست دست و پای گوسفند نیز دوخته اند. برای اینكه قسمت بالای دول محكم شود یك آهن دول به آن دوخته شده كه دستهدول به آن وصل است.همچنین از قدیم ملكان به جهت ساخت دولچه آبخوری معروف بوده است. دولچه آبخوری از ظروف عجیب خانوارهای ایرانی است. دولچه آبخوری از مشك درست شده، سه پایه ای به نام چوب دول دارد كه با تسمه چرمی به دولچه دوخته شده، و گاهی اوقات این تسمه رنگی است تا مغزی زیبایی داشته باشد. وقتی آن را پر از آب می كنند از سوراخهای زیر مشك مقداری آب می‌تراود كه تبخیر می گردد. آب درون دولچه را با چوبی كه سر آن می گذارد و به نام سر دولچه شناخته شده است می بندد. سر و پایه دولچه را چوب تراشان محلی درست می كنند و اغلب به طرز زیبایی رنگ می كنند.

 

صنایع دستی میانه

صنایع دست در روستاهای این منطقه به صورت خانگی و در شهرها به شكل كارگاهی است .تعداد زیادی از صنایع دستی میانه به ویژه صنایع خانگی به دست زنان اداره می شود و مردان كمتر در تولید این صنعت دخالت دارند. صنعت دستی مهم و قابل توجه این شهر قالیبافی است كه در حوزه روستا باف آن 24 در صد از مردم به تولید قالی اشتغال دارند.صنایع دستی در این روستا های این منطقه به صورت خانگی و در شهرها به شكل كارگاهی است. تعداد زیادی

میانه یكی از شهرستانهای است تولید فرش درآن به بیش از نیم قرن نمی‌رسد و در خود میانه نیز فرش تولید نمی‌شود و در بعضی از روستاها با رجشمار‌های بسیار پائین به صورت كناره و قالیچه تولید می‌شود. در چند سال اخیر با مهاجرت تعدادی از اساتید قالیباف تبریز به میانه در بخش كندوان چندین كارگاه قالیبافی ایجاد شده و مشغول فعالیت می باشند. این فرشها از فرشهای تبریز از نظر سبك و بافت ورنگ تبعیت می كنند.

كاغذ كنان از توابع میانه و در كتب به نام خونج معروف است. كاغذ كنان توسط امیر مصور زنجانی كه جد مادری شروین بوده ساخته شد و خونج نامگذاری شد چون در آنجا كاغذ خوب ساخته می‌شد. كاغذ سازی كه شغل قدیمی و مهم ساكنان كاغذ كنان بوده و نام كاغذ كنان از آن گرفته شده ، چنان كه اظهار می دارند مرغوبیت كاغذهای تولیدی این بخش، از كاغذهای فعلی پایین تر و اندكی ضخیم تراز كاغذ های معمولی بوده است. در حال حاضر فعالیت در هنر كاغذ سازی قدیمی به دست فراموشی سپرده شده است. این شهرستان جزء مناطقی است كه دارای تولیدات جاجیم می باشد.

 

چادر شب بافی

چادر شب های بافته شده ابریشمی یا نخی است. ابتدا بافنده ابریشم را با یك شانه پشمی شانه كرده و روی چرخ می ریسد و سر رشته را به زبانه های فولادی دستگاه گره میزند ، چپ و راست تار را نیز به سرگاه می بندد و با فشار دادن گورتها با پا دهنه یا ردیف كار ایجاد می شود و ماكو را وارد آن می كند و با شانه پارچه را شانه می زند. پهنای پارچه با آرچ دندانه ای همیشه به یك اندازه نگه داشته می شود و سپس پارچه بافته شده روی نورد می پیچد.

 

تراش روی عقیق

این هنر كه در اصل گوهرتراش است در میانه از زمان صفویه رواج پیدا كرد و تاهم اكنون نیز ادامه دارد. اغلب مردم آن را به عنوان زیورآلات بكار می برندیا به عنوان دعای چشم زخم كه اكثراً روی این سنگها دعاهای ربانی كنده شده است، كندن نشانه ها یا خطوط روی سنگهای گوهری وبكاربردن آن به عنوان مهر شخصی برای مهركردن اسناد، از روزگار باستان در این سرزمین متداول بوده است و هنوز هم بكار می رود.

ابزار اصلی گوهر تراشان میانه، چرخ حكاكی (قطرآن درحدود 45 سانتی متر است كه آمیخته لاك، پیه، موم ، سنگ سفیدآب، سمباده ریخته شده است) است كه محور گردان آن با یك كمانه می چرخد. درمرحله تراش خام و شكل دادن سنگ قیمتی, سنگ ساینده را به قسمت انتهای محور یا یك چرخ پرداخت چوبی وصل می كنند و برای صیقل آن ، ماسه تریپولی و آب روی آن می ریزند. در جاهایی كه سنگهای طبیعی پرداخت وجود ندارد، گوهر تراش صفحه گردی كه از آمیخته سمباده و شلاك گداخته درست شده است به كار می برد. بالاخره حكاك می تواند محور حكاكی را با چرخ بسیار كوچكتر كه در نوك آن الماس اصل به كار برده شده است عوض كند. شاگرد حكاك بی كمانه دوك را به سرعت به گردش درمی آورد . سنگ را درگیر دستی یا در موم عسل گذاشته و استاد آن را جلو الماس گردان نگه می دارد و با حركت دادن سنگ طرح را دنبال می كند و گوهر را می تراشد.

 

خراطی

خراطی یكی از هنرهایی است كه با مهارت و دقت چرخ خراطی را بكار برده و كارهای بسیار ظریف انجام می دهند. دستگاه خراطی از یك تیر چوبی به طول یك متر تشكیل شده كه لنگه این تیر به یك سمت با زاویه قائمه بسته شده است. پله در طول تیر حركت می كند و با میخچه روی سوراخهای تیر قابل تنظیم است. لنگه و پله نیز دو مرغك آهنی دارند.

شیوه كار به این صورت است كه دو سر چوبی را كه باید خراطی شود سوراخ كرده و بین دو مرغك سوار می كنند بطوری كه به آسانی قابل گردش باشد. قبل از اینكه چوب مورد خراطی را میان مرغك قرار دهند زه كمان را دور آن می پیچند و خراط بقیه زه شل شده را دور اهرم سفت كننده می پیچد كه با دسته كمان كج می شود. كمان با جلو و عقب رفتن برش را انجام می‌دهد. اولین كار خراط شكل دادن قسمت بیرونی است كه پس از پرداخت شروع می شود.

فرآورده های خراطی عبارتنداز : پایه های مبل و میز و صندلی، فلكه دار ریسندگی، چرخهای ریسندگی، بدنه قلیان و تهیه دوك دستی كه در بیشتر روستاهای میانه ساخته می شود.

 

دوك سازی

دوك در اغلب خانه های روستایی برای ریسیدن پشم بكار می رود. دوك ساخته شده بایستی خیلی راست و صاف باشد و پس از اینكه دوك را شكل می دهند مدتی آن را در جای خشك نگه     می دارند و اگر بعضی از آنها در این مدت كج و معوج شده باشند آنها را روی آتش زغال گرم كرده و با خم گیر آنها را راست می كنند.

كاشی كاری

از دوره صفوی نوع جدیدی از تزیین دیوارها با سفال در میانه رواج پیدا كرد و بیشتر از همه دو نوع كاشی به چشم می خورد. نخست كاشیهایی كه روی آن صاف رنگ آمیزی می شود و طرح و نقشه آن صلیب و ستاره است نوع دوم كاشیهای بزرگتر كه رویهآن بر جسته است و بیشتر در ساختمان محرابهای مسجد به كار میرود و در هر نوع این كاشیها اكسیدهای فلزات را به شكل لعاب و به صورت فلزی روی این كاشیها می نشاندند و سطح آنها را براق و درخشان می كردند.

 

صنایع دستی شهرستان هریس

هریس در كنار جاده ای كه تبریز را به شهرستان اهر متصل می كند قرار دارد . از نظر قالی بافی معروفیت زیادی دارد و فرش های ابریشمی و پشمی و خوش آب و رنگ آن از دیر زمان مطلوب بازارهای داخل و خارج بوده است . فرش های هریس با وجود آنكه همگی در یك سبك بافته می شوند ولی كمتر مشابه یكدیگر هستند . فرش های این ناحیه معمولاً در سبك شاخه شكسته در اندازه های متوسط و بزرگ بافته می شوند . ترنج میانی بر زمینه فرش تسلط كاملی دارد به نحوی كه قسمت بزرگی از متن فرش را می پوشاند . لچكها نیز اغلب مشابهت فراوانی با ترنج میانی دارند .

قالی بافان هریس در گذشته از بكار بردن نقشه احتراز می نمودند و اغلب فرش های خود را به كمك حافظه می بافتند ویا حداكثر از طرح قالیچه دیگری كه در كنار دستگاه آویزان بود در پی گیری نقشه فرش یاری می‌جستند .

بافندگان محلی سابقاً پشمهای مورد مصرف خود را از گوسفندان ایل شاهسون تامین كرده و با رنگهای گیاهی كه به وفور در منطقه یافت می شوند رنگ می نمودند در حالی كه امروزه از كلافهای پشم كه در تبریز تابیده و رنگ می شوند استفاده می‌نمایند . بافندگان هریس رنگهای دلخواه خود را در بین فامهای قرمز مایل به قهوه ای ، صورتی روشن و سیر ، آبی روشن و تیره و عاجی انتخاب می كنند .

در گذشته قالی بافان هریس فرش های بسیار ظریف ابریشمی تولید می كردند . بافت استادانه و بی نقص و نقشهای جالب آنها چنان بود كه بعضاً با فرش های بافت تبریز اشتباه می شدند. این فرش های زیبا كه در بین كلكسیونرها هواخواهان فراوانی دارد بیشتر با الهام از طرحهای ترنجدار ، محرابی گلدانی و درخت و بوته بافته شده اند .

این روزها از طرح فرش های این ناحیه در هندوستان و رومانی نیز تقلید می شود كه از لحاظ كیفیت بافت ورنگ به سهولت از فرش های هریس قابل تشخیص میباشند .

از صدها سال قبل در این شهرقالیبافی رواج داشته است. مهارت بافندگان هریس در بافت نقشه‌های گردان به صورت شكسته است. این نوع تخصص همراه با استفاده از رنگهای جذاب محلی كه عمدتاً لاكی دانه‌ اناری است . بافت نسبتاً درشت از ویژگیهای فرش هریس می‌باشد كه شهرت جهانی یافته است.

بافندگان در قدیم فرشها را از روی واگیره‌هایی كه روی قطعه‌ای پارچه و از روی نقوش گردان عمدتاً لچك ترنج ترسیم شده است، می‌بافتند. حاشیه قبلی فرشهای بافت هریس از گل و بوته‌هایی كه بین دو برگ و یا هر ساقه ختایی قرار گرفته‌اند تشكیل می‌شده است و در گذر زمان این حاشیه تبدیل به نوعی طرح موسوم به توسباغه (خرچنگی) شده است. اگر چه نقوش امروز فرش هریس به خاطر شكسته بودن آنها، با فرشهای قدیمی مشترك است، ولی نقوش فرشهای گذشته به میزان زیادی متأثر از فرهنگ ایلات و عشایر و مناطق قالیبافی همجوار و نقوش قفقاز و ... بوده است. بعدها تحت تأثیر قالیبافی تبریز، بافت نوعی لچك ترنج كه بی‌شباهت به فرشهای ساروق نبود، نیز در آنجا دیده شد. وجه مشخص فرشهای هریس همانطور كه گفته شد، حاشیه خرچنگی آن است كه تقریباً در مراكز قالیبافی همجوار، بویژه كردستان نیز رواج دارد و علاوه بر استفاده در فرشهای هریس ، بعنوان حاشیه اصلی در نقوش ماهی مناطق دیگر نیز دیده می‌شود. در حال حاضر نقوش فرش هریس، بخصوص انواع قدیمی آن كمتر در این منطقه بافته می‌شود.

از خصوصیات بارز قالیهای هریس رنگ قرمز خاص هریس و طرحهای منحصر به فرد آن می‌باشد. نمونه‌های قدیمی و آنتیك در رنگهای گوناگون آبی در بازارها و حراجی‌ها یافت می‌شوند. رنگهای قهوه‌ای و بژ و فیروزه‌ای نشانه فرشهای قدیمی‌تر است.

قالیهای ابریشمی هریس با گره‌هایی ظریف و استثنایی كم‌نظیر و زیباست. طرح قالیهای قدیمی هریس از قالیهای جدید متفاوت است و عمدتاً در اندازه‌های 6، 12 و 20 متر مربع می‌باشند. قالیهایی در ابعاد دیگر و همچنین فرشهای كناره عریض و سجاده نیز كم و بیش موجود است. از مشخصات دیگر این تولیدات موتیفی مستطیل یا مربع است كه در زمینه اغلب با طرحهای اسلیمی تزئین شده‌اند.

تار و پود قالیها از كتان و قطعات قدیمی ابریشمی نیز موجود است. قالیهای هریس بافتی درشت با هزار گره در هر دسی متر مربع دارند. قالیهای ابریشمی بافتی ظریف و فشرده دارند و فرشهای هریس از پشم مرغوب با پرزهای بلند تشكیل شده‌اند نوع ابریشمی آن كركهای كوتاه دارد. از نظر كیفیت نمونه‌های قدیمی و آنتیك قالیهای هریس از بهترین قالیهای بازار است.

در بخشایش از توابع هریس فرش هائی مشابه با هریس منتها در بافت خشن تر و تراكم كمتر اغلب در اشكال شبه چهار گوش و با رنگهای كلاسیك منطقه كه نسبت به گذشته تا حدودی ملایم تر شده اند بافته می شود . رجهای متداول 20 الی 30 می‌باشد.

فرش های عشایری منطقه معمولاً نرم بافت تر هستند در حالی كه فرش های مناطق روستائی بافت متراكم تری دارند .بافندگان محلی از میان رنگهای موسوم علاوه بر رنگ عاجی براق به رنگهای قرمز درخشان سماقی و قهوه ای سرنجی نیز تمایل دارند .

فرش های آنها كلاً در سبك هندسی بافته می شوند . بر روی محور میانی فرشها غالباً نقش سه ترنج دیده می شود . حد فاصل این ترنجها و همچنین حاشیه فرش با اشكال هندسی پوشیده شده است .

یكی از مشخصات فرش های قرجه یك پوده بودن آنها است . شبكه تار و پود این فرش ها از تارهای پنبه ای سفید و پودهای آبی متمایل به خاكستری تشكیل شده است . بافندگان محلی در اندازه های مختلف میبافند ولی بیشتر در شكل كناره و یا قالیچه های دو ذرعی نسبتاً پهن تر از حد معمول در بازار یافت میشوند .

سایر مراكز قالی بافی آذربایجان عبارتند از لمبران، كوروان، شرابیان، مغان كه طرحها و رنگها و نوع بافت آنها در مایه های كلی تبریز و گاهی قفقاز ولی اغلب از نوع متوسط و بازار پسند می باشند .

قالیهای بخشایش(دهكده‌ای نزدیك هریس)تا حد بسیار زیادی از نظر رنگ، اندازه، طرح و پشم و كیفیت به تولیدات هریس شباهت دارند و مانند آن با گره تركی بافته می‌شوند. لكن از انعطاف كمتری برخوردارند و این بویژه در قطعات قدیمی محسوس‌تر است. تنوع رنگ، تراكم، قابلیت استفاده از آنها رد تزئین خانه و كیفیت این تولیدات به نسبت خوبی و بدی آنها متفاوت است.

كناره و قالیچه‌های قراجه مركز قالیبافی در نزدیكی اهر در ناحیه هریس، متمایز می‌باشد. تمامی اندازه‌ها تا 10 متر مربع و بزرگتر نیز بافته می‌شوند. قالیهای كناره‌ای دارای خصوصیاتی مشابه می‌باشند. زمینه عموماً به رنگ قرمز، در مواردی در مواردی قهوه‌ای روشن یا آبی است. حواشی این قالیها اغلب به رنگ آبی تیره است. نقشهای آن همانند طرحهای قفقازی از مربع‌هایی تشكیل شده‌اند كه در میان آنها بطور متناوب اشكال 6 ضلعی قرار گرفته و این طرح در حواشی و متن قالی بكار رفته است.

نام رنگهای مورد استفاده در هریس عبارتند از : تُوخ آل(آل تیره، كه رنگ آن زرشكی است). آل : نوعی قرمز است، تقریباً رنگ لاكی. چهرآیی : نوعی قرمز كه از آن كمی روشنتر است. سرمه‌ای(سرمه‌ای كه در قالیهای این منطقه استفاده می‌شود بسیار تیره بوده و با مشكی كمی متفاوت است)آبی‌ـ‌یاشیل(سبز تیره). زیتونی(كه همان سبز روشن است). ترمه‌ای. مشكی. سفید. دَمیر رنگی(رنگ فلزی یا موشی). نخودی یا سماءرنگی(كه همان رنگ جدید است).

ابزار كار قالیبافی هریس با دیگر مناطق آذربایجان متفاوت است. چنانكه در دیگر مناطق آذربایجان از دستكاه قالیبافی، دفه، میخ پود‌كش، قاشین و قیچی مخصوص استفاده می‌شود. در حالیكه در منطقه هریس از دفه و قلاب و میخ پودكش استفاده نشده و حتی قیچی معمولی مورد استفاده قرار میگیرد. دركل ابزار مورد استفاده در هریس عبارتند از : دستگاه قالیبافی(دار قالی)، هاونگ، بیجیك به جای دفه بكار می‌رود و قیچی، چاقو، شانه(به جای قاشین مورد استفاده قرار میگیرد.).

اجزای دستگاه قالیبافی در هریس نامهای محلی خاص خود را دارد. تشریح دستگاه قالیبافی با نامهای هریس به این گونه است كه، دو چوب عمودی كه در محل به آن حنّا میگویند. و دو تیر افقی كه در شكافهایی كه در حناها برای این منظور تعبیه شده قرار میگیرند. گوه‌ها كه درمحل به آنها پاواز میگویند و در زیر و یا روی تیرهای بالا و پایین در شكافهای حنا قرار میگیرد و اندازه طول چله را با آنها تنظیم مینمایند. چوب هاف كه در محل به آن كوجی گفته میشود نیز در دستگاه برای پود‌گذاری و زیرورو كردن نخهای چله مورد استفاده است. چوب پشت یا دالی آغاجی بیشتر از اجزای دیگر دستگاه به شمار میرود كه را بالای چوب هاف قرار میگیرد و با فشار آن پودگذاری انجام میگیرد. قسمت دیگر دستگاه محل نشستن قالیباف است كه در محل به آن وَر میگویند. دستگاههای موجود در هریس به دیوار تكیه دارند.

نقشه‌های مورد استفاده در هریس كه به آنها در محل چشنی گویند به سه صورت، چِشنی كاغذی، چِشنی پارچه‌ای و چِشنی قالی است. و علاوه بر اینها ذهنی بافی نیز رواج دارد. سابقاً در این شهرستان از نقشه‌های پارچه‌ای و قالی استفاده می‌شد ولی اخیراً(حدود 10 سال)نقشه‌های كاغذی نیز مورد استفاده قرار میگیرد ولی چندان رایج و متداول نیست، زیرا بافندگان بالای 30 سال توانایی بافت از روی نقشه را ندارند و اگر هم داشته باشند رغبت چندانی نشان نمی‌دهند.

 

اجزاء طرح قالی و اصطلاحات محلی آنها

گُوبك (ناف) نقشی است كه در وسط قالی بافته می‌شود و در بعضی روستاها به آن آینه و نیمچه گویند. دیگری گُول است به معنای بركه و استخر طبیعی است و در قالی به نقش یا میانی گفته میشود. گول در هریس انواع گوناگون دارد و انواع طرحهای گوناگون هریس را می‌سازدو دیگری دَسْتَكْ گلی است كه به چهار طرف ترنج و در راستای مورب آن و با زاویه 45 درجه قرار دارد و برخی نیز به آن دسته گل گویند. نَجاقْ كه در هریس به سر ترنج می‌گویند برحسب نقشه انواع مختلفی دارد. بالا نجاق(نجاق كوچك) به گلهایی كه به دو طرف ترنج(راستای عرضی آن)قرار دارند گفته میشود. یِر به معنی زمین است و در قالی به زمینه و متن آن می‌گویند. گوشه كه به لچكها گویند و در لچك‌ها برحسب طرح و نقشه متفاوت است و با ترنج هماهنگی دارد. حاشیه‌ها كه با خطوط مستقیم عمودی و افقی از زمینه قالی جدا میشود به صورت حواشی اصلی و فرعی در قالیهای هریس وجود داشته و طرح آن نیز انواع گوناگون دارد.

 

انواع نقوش و نام آنها در هریس

نام نقوش و گلهای مورد استفاده در هریس اغلب براساس شباهت آنها به اشیاء و حیوانات انتخاب شده است. گلهایی كه عمومیت دارند و در تمام هریس مورد استفاده قرار میگیرند نیز در همه قالیها فرم ثابتی ندارند، چرا كه بافنده آن را براساس ذهنیت خود می‌بافد، از اینرو در فرم و رنگ آن تغییراتی میدهد و به همین دلیل این گلها نیز تنوع زیادی دارند. مهمترین نقوش و گلهای قالی هریس عبارتند از : یكی شَمامه یاشاماما كه در قالی به گلهای رز اطلاق می‌شود دیگری بالیق كه به معنی ماهی است و در قالی به انواع برگها اطلاق می‌شود. دیگری سوُ، میل، چارخ،كه در قالی به خطوط ساقه‌ها اطلاق می‌شود. گَزمه : به معنی گردش كننده است و در قالی به خطوط گلها و نقوش كه به صورت قلمگیری با رنگ دیگری بافته می‌شود می‌گویند. آلْ گل : از انواع گلهای هریس است كه به صورت0.5، در كناره قالی و در لچك و چسبیده به حاشیه‌ها مورد استفاده قرار میگیرد. پیشیك گل (گربه گل) گلی است كه به صورت 0.5 طرح در لچك و چسبیده به حاشیه مورد استفاده قرار میگیرد. دَوَه گل (شتر گل) گلی كه به طورت 0.5 طرح در لچك و چسبیده به حاشیه قرار دارد.

در هریس بیش از 30 نوع گل و طرح و نقش دیگر در قالی مورد استفاده است كه بیشتر با نام محلی بكار میروند و بسیار متنوع هستند.

 

بافت طرح در هریس

بافت طرح در هریس به سه صورت بافت از روی نقشه، ذهنی‌باف و نیمه ذهنی‌باف است. بدین معنی كه برخی از بافندگان هرگز از نقشه استفاده نمی‌نمایند و قالی را آن چنانكه از مادران و یا كسانی كه به آنان قالیبافی و آموزش داده‌اند آموخته‌اند میبافند. ذهنی‌بافی بسیاری از قالیها از حاشیه آن پیداست، چرا كه نقوش حاشیه‌ها در گوشه‌ها به هم اتصال ندارند و طرح حاشیه در انتهای گوشه قطع می‌شود. و همچنین از آنجایی كه نقشه‌های پارچه‌ای كوچك قابل قیاس با قالیهای بزرگی كه در منطقه بافته میشوندن نیستند نقوش زمینه قالی اغلب توسط بافندگان در حین بافت ابداع و بافته می‌شود. حتی گاهی اصلاً نقوش نقشه را نمی‌بافند و بجای آن از انواع دیگر استفاده می‌گردد. همچنین نقوش ترسیم شده در نقشه‌های پارچه‌ای به صورت منحنی است ولی قالی دارای خطوط شكسته و هندسی است و خطوط منحنی در بافت اجرا نمی‌شود.نقوش تزئینی طرحها و رنگ طرح و نقش خصوصیات قالیهای هر مرحله را می‌سازد.

علت تفاوت در نقش این است كه بافت از روی نقشه پارچه‌ای است. نقوش طرح شده بر روی پارچه‌ها منحنی هستند و بافت آنها هندسی است كه این عمل در حین بافت انجام میگیرد. از این رو، این تبدیل، دارای الگویی خاص در هر محله بوده كه با محله دیگر متفاوت بوده است.

علت تفاوت در رنگ طرح و نقش به این خاطر است كه بافندگان هر محله برای خود رنگهای خاصی داشتند و دارند مثلاً رنگ توخ آل در هر محله با محله دیگر متفاوت بوده و همچنین رنگهای دیگر.

نكته قابل توجه‌تر در بافت طرح قالی در هریس انتخاب رنگ نقوش است به این ترتیب كه بافنده، پیش از شروع بافت قالی رنگهای زمینه، لچك، ترنج و حاشیه را باید انتخاب نماید و بر آن اساس خامه را تهیه كند. ولی رنگ نقوش درون آنها را هنگام بافت قالی انتخاب نماید. انتخاب رنگ نقوش بدین صورت است كه تعداد رنگهای لازم برای بافت آن گل را حساب میكنند و رنگهای دلخواه را نیز انتخاب می‌نمایند. انتخاب رنگ نقوش بدین صورت است كه تعداد رنگهای لازم برای بافت آن گل را حساب میكنند و رنگهای دلخواه را نیز انتخاب میتمایند و خامه‌های انتخاب شده را به صورت یك دسته در كنار هم قرار داده آنرا میپیچانند. سپس با توجه به تركیب رنگ حاصل، اگر لازم باشد یكی از خامه‌ها را خارج كرده، رنگی دیگر را جانشین آن میكنند. آنقدر این عمل را تكرار میكنند تا به رنگ دلخواه و مورد نظر برسند و از همان خامه‌های رنگی برای بافت نقوش استفاده مینمایند.

هریس و مهربان و شربیان تنها منطقه‌هایی در استان هستند كه فرشهای تولیدی منحصر‌ به فرد دارند. هم از لحاظ گره، طرح، نقشه ورنگ وسبك بافت. اكثر بافتها در این مناطق تركی بافت و تلفیقی از فارسی بافت است. رنگهای مورد استفاده در قدیم به صورت گیاهی بوده و قرمز و پیازی تند و كرم و زرد و سورمه‌ای جزء رنگهای اصلی هریس می‌باشند.

روستاهای معروف هریس كه در آنها قالیبافی ركن اساسی اقتصاد روستایی را تشكیل می دهد عبارتند از گوردان، سرای، منیق، خشگناب و… در حال حاضر 12 هزار دستگاه قالی هریس باف و روستایی باف در این ناحیه وجود دارد.ایل شاهسونها نیز به هنگام ییلاق در روستای گویجه بل ساكن می شوند كه كانون اصلی قالیبافی عشایری این منطقه به شمار می روند.

 

صنایع دستی هشترود

از نظر وضعیت اقتصادی هشترود یكی از محرومترین مناطق آذربایجان شرقی است و به علل فقدان امكانات فنی و … صنایع متوسط و بزرگ در این شهرستان وجود ندارد ولی با این وجود اغلب به تولید صنایع دستی می پردازند كه مهم ترین آنها قالیبافی و گلیم بافی است.

هشترود نیز همانند شهر‌های بستان‌آباد و . . . جزء شهر‌هایی است كه فرشهای ابریشمی تولید می‌كند. از روستا‌های اطراف هشترود كه در كار تولید فرش اند می توان از روستاهای زوربین و خراسانك نام برد كه در این هنر شهره خاص و عام می باشند.

فرشهای ابریشمی این منطقه از سبك طراحی مراغه تبعیت می‌كند.رنگهای سورمه ای، كرم و پیازی رنگهای متداول در این فرشهاست.بافت آن مطابق تبریز است و فرشهای درشت بافت آن چندان موفقیتی در بین مصرف كنندگان نداشته است.در این شهرستان جاجیم نیز تولید می شود.

چاراویماق قره آغاج از توابع هشترود به صورت طایفه ای زندگی می كنند و علاوه بر شغل كشاورزی، دامداری به تولید صنایع دستی از جمله، جاجیم، گلیم، قالیچه و قالی نیز می پردازند.

سركند نیز یكی از توابع هشترود می باشد كه مركز مبادلات شهری و روستایی است. در سركند نیز علاوه بر كشاورزی و دامداری بافت قالی، قالیچه و گلیم نیز رواج دارد.

 

نمد مالی

اشیاء نمدی همچون ، قالی، عرقچین و پتو كه از گور سكاهای سده 5 ق.م پیدا شده نشانگر این است كه از قدیم الایام این هنر توسط مردم این منطقه انجام می شده ولی هم اكنون نشانی از نمدمالی بر جای نمانده، نمد كه در اصطلاح نسج نا بافته است،با ایجاد فشار، رطوبت و حرارت درست می شود و برای تزیین آن از نقشه هایی كه با پشم رنگ شده استفاده می كنند.

 

نخ ریسی

در قدیم ریسیدن نخ با دوك دستی یا دوك جلك (پیلی) انجام می شده كه هنوز در این منطقه این شیوه از ریسیدن توسط زنان صورت می گیرد. به این شكل كه دوك ریس، خامه را از كیسه ای كه روی شانه وی آویزان است و یا زیر بازوی خود گرفته بیرون می كشد. حتی بعضی از دوك ریسها خامه را از توی آستین گشاد خود بیرون می آورند. دوكی كه برای پشم یا پنبه به كار می رود از نوع دوكهای معلق است كه شامل میله چوبی یا آهنی نوك تیز به نام چل می باشد. دوك ریس چله را به قسمت انتهایی دوك می پیچد و آن را با یك تكان می چرخاندو خامه ریسیده می شود و به شكل گوله در می آید.

 

گاری‌سازی

تا همین اواخر ساخت این نوع وسیله برای حمل و نقل رواج داشته ولی امروزه با ورود كامیون كمتر از این وسیله استفاده می كنند.فقط برای خرمنكوبی و حمل و نقل كاربرد دارد.هم اكنون در این شهرگاری باربری ساخته می شود.برای ساخت آن آهنگر و درودگر نقش اساسی را ایفا می‌كنند