فلسفه جشن و جشن ها در فرهنگ باستانی ایران
موبد کامران جمشیدی
جشن، یکی از پایه ها و ستون های جهان بینی، آیین و فرهنگ ایران باستاناست. البته شادی، که آن را نیز می توان از بنیان های این فرهنگ دانست، خودهم انگیزه و هم پیامد جشن است.
در فرهنگ ما که خود دارای فلسفه ای است، می توان گفت که هستی بر ۴ بنیان استوار است:
• مهر/ پیوند = یگانگی/ یکتایی
• جنبش/ دگرگونی = دوگانگی
• هنجار / سامان / قانونمندی
• خرد / دانش/ منش نیک
سامان، مهر، جنبش و خرد را نمی توان از هم جدا کرد.
این بنیان ها و قانومندی در همۀ رده ها و نماهای هستی و زندگی، جریاندارند. در جهان مادی و آخشیج هاهر آفرینشی / پیدایشی از این قانونمندیپیروی می کند. در جهان انسانی نیز، چه در بخش مینوی و چه مادی و همچنین درزندگی گروهی / هازمانی نیز روا می باشد.
برای نمونه در زندگیهازمانی انسان هر قانون و دادی که درونمایه اش مهر نباشد و آن شهریاری کهاستوار بر خرد نباشد، و هنجاری را که در آن جنبش نباشد به سازندگی وآبادانی نمی انجامند.
در بخش مینوی/ درونی انسان، این نیروها بگونۀتوانمندی هایی یاد می شوند که هماهنگی و همکاری میان آنها می تواند شوۀنگاهداری و گسترش و رویش و بالش زندگی و پیشرفت او گردد.
بر پایههمین نگاه به جهان می توان فلسفه جشن را نیز بدینگونه دریافت که جشن جنبش + مهر است، کار و کوشش شادمانه و مهرورزانه است برای بهسازی و شادسازی جهان وجهانیان.
فلسفه دیگر جشن ها استوار است بر مفهوم ”فرشو کرتی” یا جوان شدن همیشگی در هازمان و فرهنگ و دین و اندیشه و زندگی.
روند جوان شدن و نوسازی با مفهوم گردش + پیشرفتپیوند دارد.
رویهم می توان گفت که:
جشن، جنبش و کار و کوشش شادمانه و مهرورزانه است برای جوان ماندن و نوسازی همیشگیبا آرمان پیشرفت و بهسازی و شادزیستی.
جشن آغاز و روند کار است، نه تنها پایانِ آن! جشن، با هم سرودن و نواختناست و باید در همه جا و همه کس باشد و در هر انسانی به هم گره بخورد. جشنرا باید همه با هم بگیرند و مردمی باشد.
- دسته: آیین ها، آداب و جشن ها