هم‌زبان بیدار شو! اینک خبر می‌آورم
نامه‌ا‌ی از سوی قزوین و کنر می‌آورم

گر روم زنجان و کولاب تا به بادغیس و فراه
هم دوشنبه، کابل و تهران گهر می‌آورم

بندرعباس، آب گرم و بامیان و بوستان
خاروغ و سمنان و بغلان را شکر می‌آورم

فاریاب و بِهبَهان و شهرِ توس و اصفهان
تپه‌‌ی قرغان و تخار، مشتهر می‌آورم

از سمنگان تا به خاش و خوبک و هم شهسوار
تختِ رستم را و یادش تیزتر می‌آورم

می‌روم تا بلخ و کرمانشاه و فرخار و خجند
مثنوی مولوی را همسفر می‌آورم

مَیلِ دایکندی و لار و هم حصار آید مرا
هم انار از قندهارش بیشتر می‌آورم

خاجه مستان تا به سربند، کندز و هم بیرجند
وعده‌ی نابودی هر فِتنه‌گر می‌آورم

شهرِ یاوان تا به بوشهر و بَم و پنجشیرِ ما
رفته و یادی زِ مسعودِ زَبَر می‌آورم

زادگاهِ حافظ و سعدی و صائب گر روم
کلیات و نظم‌هایی مُنتَظَر می‌آورم

ِوادیِ گلپایگان، نیمروز و وخش و هم هرات
بهرِ دفعِ دشمنان چندین سپر می‌آورم

زابل و غزنی و غور و رشت و پنج و شاروا
خاطراتی از سنایی، در نظر می‌آورم

مشهد و بیجار و نارک تا اُرُزگان، سبزوار
همدل و هم‌باورانِ معتبر می‌آورم

بهرِ خوارزم و سمرقند و بخارا و دِگر
رودکی، خوارزمی و چندین اثر می‌آورم

از دیارِ بکر و دهوک در عراق و ترکیه
مردمانِ صاحبِ علم و هنر می‌آورم

هر زمان بهرام پولادین چنین آسوده گشت
یادی از گل‌چهره‌های عشوه‌گر می‌آورم

بهرام پولادین

دیدگاه خود را بنویسید

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جستجو در سایت