شعرى زيبا از نجيب بارور عزيز از كابل براى تهران
به پارههای پیوستهی ایران بزرگ، به خراسان و تمدن فارسی، به تهرانیان و غمهایشان!
دست مرا بَرید، به دستانِ دردمند
این نامه را دهید به ایرانِ دردمند
شغادها به دام دگر تکیه دادهاند
گردنفراز، رستمِدستانِ دردمند
اهریمنان چه کرده که تصویر خون ماست
در چهرههای لعل بدخشانِ دردمند
از طوس تا هرات و بخارا و کاشغر
ماتم گرفته است خراسانِ دردمند
ایران من، دوباره به پایت بلند شو!
با جسم زخمخورده و با جانِ دردمند
این صفحه را به خون و سیاهی گشودهاند
هرگز مباد قصه به پایانِ دردمند!
پاسخ برای دشمنمان دست دوستیست
ای کابل و دوشنبه و تهرانِ دردمند
نجیب بارور